به نام خداوند جان و خرد
قوم شناسی رویکردی مردم شناختی است که به مطالعه گروه بندی های ساختاری و کارکردی دینی ، زبانی ، آیینی…(تفاوت با مردم نگاری) اقوام و نژادهای گوناگون می پردازد…
گرچه شناخت اقوام بیش تر متکی بر جنبه های علم اثباتی – تجربی بوده است ( از زمان کولار) اما بیش تر و پیش تر نیازمند شناخت زبان ادبی و خانگی آنان هستیم…
آن چه در زبان ادبی اقوام اهمیت محوری دارد نه فقط صورت و معنای گفتارها بلکه احساس و خلق بیان آنها که پایایی خود را در چهره فرهنگی آشکار می سازند اهمیت دارد.
از این رو (( گویش)) نماینده مناسبی برای خلق نهفته در شناخت بیانی هر قوم می باشد…
با توجه به گوناگونی اقوام ایرانی تنها می توانم با توجه به کشش و علاقه خود به گویش اقوام کویری ایران زمین به ویژه استان یزد پاره ای از مطالعات خود را بیان نمایم…
در ابتدا لازم می دانم تعریفی از زبان –گویش-لهجه را بیاورم. هر کشوری زبان رسمی خود را دارد که برخاسته از فرهنگ و تمدن اش است ، هر زبان دارای گویش های منطقه ای متفاوت و هر گویش متناسب با نوع شهر دارای لهجه های خاص خودش است .
زبان :
زبان مجموعهای از نشانه های قراردادی است که در امتداد یک بعد ( زمان ) برای انتقال پیام استفاده میشود . زبان را اساساً به عنوان استعداد ذهنی (قوه ذهنی) میبینند که به انسان اجازه میدهد تا رفتار زبانی داشته باشد .
گویش :
گویش یا دیالکتیت به شکل هایی از یک زبان گفته می شود که تفاوت هایی آوایی یا دستوری دارند اما استفاده کنندگان دو گویش هم چنان می توانند سخن یکدیگر را درک کنند .گویش می تواند مختص یک منطقه یا یک گروه اجتماعی به خصوص باشد.
گویش در لغت نامه اسم مصدر گفتن به معنی تکلم کردن و سخن گفت است . گویش-گوش-گویشه-گویس-گویسه-گودوش-گودوشه-گاودوشه : به معنی ظرف و انای دوغ و ماست است. در کتاب الملل و النحل در بحث از آیین زرتشت گویش را در ردیف منش و کنش آورده اند. آن را می بینیم ، در اصل Language بدل شده که در واژه ی guage گویش در زبان انگلیسی به بوده که به معنی گویش سرزمینی یا زبان و گویش منطقه ای است .
لهجه :
نحوه تلفظ کلمات را تحت تاثیر قرار می دهد .
تفاوت گویش و لهجه :
زمانی که از کلمات مختلف برای توصیف موضوعی مشترک استفاده شود آن را گویش می نامند زمانی که کلمات مشترک با تلفظ متفاوت بیان شوند لهجه نامیده می شود
انواع گویش :
گویش به 4 دسته تقسیم بندی می شود
1- گویش جغرافیایی : گویشی که به مکان جغرافیایی وابسته است مثل : گویش بوشهری ، بیرجندی و…
2- گویش اجتماعی : گویشی که به طبقه اجتماعی خاصی مربوط است مثل : گویش بازاریان ، واعظان و…
3- گویش تاریخی : گویشی که مربوط به ادوار گذشته است مثل : گویش دوره قاجار
4- گویش معیار : گویش رسمی یک کشور است
چگونگی تکامل گویش ها :
زبان شناسان بر این باورند که همه زبان ها برآمده از یک زبان انسانی اصیل است ، از این لحاظ می شود هر زبانی روی کره زمین را به نوعی یک گویش از یک زبان نخستین دانست .
در حال حاضر حدود 6500 تا 7000 زبان و بی شمار گویش در جهان متداول است .
اصلی ترین دلیل برای پیدایش گویش ها انزوای جغرافیایی است ، در گذر زمان جوامعی که به زبان واحدی صحبت می کرند از یکدیگر جدا شدند و الگوهای گفتاری ، لهجه ها و کلمات خاص خودشان را پدید آوردند. جغرافیا و تاریخ تا حد زیادی در این امر دخیل است ، علاوه بر این گویش ها با طبقه اجتماعی نیز ارتباط دارند هم چنین با سطوح تحصیلی افراد
علل کم رنگ شدن گویش ها و لهجه های محلی :
1- افزایش روزافزون زندگی روزمره
2- گسترش ارتباطات و تنوع وسایل ارتباط جمعی
3- رشد شهر نشینی
4- درگیری در زندگی صنعتی و ماشینی
5- مهاجرت های گسترده
راه حفظ گویش ها :
1- راه نهادن گویش ها در متن زندگی و زیست جهان افراد است (زندگی روزمره)
2- اجازه تدریس زبان بومی و گویش منطقه ای در مدارس
3- ذکر موضوعی تحت عنوان گویش شناسی در کتاب ادبیات
4- تهیه یک شناسنامه و هویت نامه تاریخی برای هر شهر و روستا مبتنی بر گویش و لهجه خودشان
5- تولیدات ادبی- هنری و رسانه ای با زبان معیار تبدیل به گویش محور شوند
6- تدوین داستان ها ، نمایش نامه ها ، موسیقی ، تئاتر ، جشن ، جشنواره ، آیین های محلی برای پیوند گویش ها همراه با خوراک و پوشاک بومی
7- قرائت و بازخوانی ادبیات کلاسیک شده و وزین در قالب گویش اقلیت ( داد و دهش میان زبان معیار و گویش ها )
8- ثبت و نوشتاری کردن گویش ها مبتنی بر واژگان و دستور زبان و صرف و نحو خاص خودشان
زمانی که حداقل 50 هزار نفر با یک گویش سخن بگویند می توانیم بگوییم آن گویش از خطر انقراض در امان مانده .
تعامل گویش ها :
تعامل گویش ها گامی است در راستای همگرایی فرهنگی به عنوان عامل وحدت و انسجام ملی که به سهم خود می تواند گامی در راستای همگرایی فرهنگی میان ایران و کشورهای همسایه تلقی شود
گویش بخشی از فرهنگ بومی یک منطقه به شمار می رود و صیانت از آن به سان صیانت از هویت و میراث فرهنگی و تاریخ مندی است . سازمان یونسکو دهه 2022 تا 2023 را دهه زبان های بومی معرفی کرده است.
علاوه بر این شناخت و توسعه گویش ها توان بازسازی واژگان و ایجاد معادل های مناسب را برای کلمات وارداتی که به زبان معیار راه یافته اند دارد .
به طور مثال در پدیده زمین شناسی دو اصطلاح برای غارها وجود دارد :
Stalactite -1- استالاکتیت : ستونی از مواد معدنی است که به صورت قندیلی از سقف غار آویخته
Stalagmite- 2- استالاگمیت : ستونی از مواد معدنی است که از کف غار بالا آمده
در شهر خوانسار(خون سار) اصفهان واژه ای هست به نام دیساندن به معنای چسباندن . بر اساس این کلمه اعضای فرهنگستان ادب تصمیم گرفتند به چیزهایی که به سقف می چسبند طاقدیس گویند و به چیزهایی که به زمین می چسبند ناودیس گویند .
گویش های ایرانی :
تا به امروز 200 گویش در ایران به جای مانده که 70 گویش آن مربوط به استان اصفهان است .
از جمله گویش های مهم برجای مانده می توان به گویش یزدی ، نایینی ، انارکی ، نطنزی و… اشاره داشت.
استان یزد :
از نظر جغرافیایی :
در کمربند خشک و نیمه خشک نیمکره شمالی در دره ای پهناور میان کوه های شیرکوه و خرانق قرار دارد. وسعت آن به 131 هزار کیلومتر می رسد و از شمال و غرب به اصفهان ، از شمال شرق به خراسان جنوبی ، از جنوب به کرمان و فارس منتهی می گردد .97 درصد مساحت این استان را بیابان ها پوشانده اند .
استان یزد دارای 23 شهر ، 9 شهرستان ، 20 بخش و 51 دهستان است .
طبق مرکز آمار ایران تقسیم بندی استان یزد به این گونه است :
تاریخچه استان :
اولین شهر ((خشت خام)) و ((تاریخی)) جهان است که به شهر بادگیرها و شهر آب انبارها شهرت دارد . یزد دومین شهر ایران است که بعد از شهر بم در تاریخ 18 تیر 1388 در سازمان یونسکو ثبت جهانی شده است. طبق قوانین بین الملل هیچ کشوری اجازه حمله هوایی و زمینی به این شهر تاریخی را ندارد . بنای یزد پیش تر ((کثه)) نام داشته و آن را به یزدگرد دوم ساسانی نسبت می دهند ، کثه قلعه مستحکمی بود و حومه ای کنار کویر داشت دارای دو دروازه آهنین : دروازه ایزد و دروازه مسجد
یزدگرد دوم سه تن از سرداران خود : بیده – میبد – عقدا را مامور کرد تا سه ده در کثه بسازند و آنها به ترتیب ده بیده – ده عقدا را ساختند .
در دوره ساسانیان رفته رفته شهر یزد آباد شد و در زمان یزدگرد سوم ( 632-651 هجری شمسی ) یزد به دست لشکریان عثمان افتاد و دین رسمی از زرتشتی به اسلام تغییر یافت .
در تاریخ پهلوی بنای شهر یزد را از اردشیر بابکان که شهر بابک یکی از توابع یزد نیز از ساخته های اوست می دانند .
امروزه این استان به دارالعباده – دارالمومنین – حسینیه ایران نیز شهرت دارد .
رئیس سازمان ثبت اسناد و املاک کشور سند بزرگ ترین حسینیه کشور را به نام حسینیه امام ( شاه ولی) را در شهرستان تفت استان یزد صادر کرده است .
ریشه کلمه یزد :
اوستایی گرفته شده است.Yazata واژه ایزد بازمانده و هم ریشه واژه یزد است و از واژه یزد در لغت به معنی مقدس و پاک است و به سرزمینی گفته می شود که شهر خداست و قداست خاصی دارد .
حسن پیرنیا در کتاب تاریخ باستان (جلد دوم) نام قدیمی شهر یزد را ایساتیس یا فرافر ذکر کرده است و معتقد است که شهر یزد در دوران هخامنشیان به ولایات ایران منضم شده است .
از نظر زبانی :
زبان شناسان نیم زبان های جدید ایرانی را به دو دسته باختری و خاوری تقسیم کرده اند ، لهجه یزدی جز نیم زبان های مرکزی دسته باختری است که در بخش باختری فلات ایران تا حدود مرزهای ایران رواج دارد .
در بیش تر نیم زبان های مرکزی از جمله لهجه یزدی اثر آمیختگی با زبان عربی کمتر است. گویش و لهجه یزدی برگرفته از فارسی دری است ، البته هر شهرستان ویژگی های خاص خود را در لهجه و گویش دارد . زرتشتی ها به زبان دری زرتشتی یا همان زبان بهدینی سخن می گویند .
یدالله ثمره : گویش یزدی به علت همزیستی دراز مدت با زبان دری زرتشتی دارای فهرستی بلند از واژگان با بارمعنایی ، فرهنگی و ساخت آوایی متمایز است .
Gavri کتایون مزدا پور : زبانی که در نواحی مرکزی ایران از جمله یزد و کرمان رواج دارد ، زبان گوری نامیده می شود که گویندگانش به آن دری می گویند . Gavrani یا گورونی
زبان دری زرتشتی تاثیر شگفتی بر زبان یزدی داشته و ریشه های آن به زبان سانسکریت ، فارسی باستان ، اوستایی ، پهلوی ، آسی قفقازی ، سغدی ، اکدی بر می گردد .
از نظر موقعیت منطقه ای :
یزد شهری ست که از گزند جنگ های سیاسی مانند هجوم مغول ها و ترک ها در امان مانده و در نتیجه کمتر با زبان مغولی و ترکی عجین شده است
یزد سه راه گذر راه ابریشم بوده است و به تعبیری چهارراه ایران
مذهب :
پیش از ورود مسلمانان زرتشتی بوده اند و بعد از ورود اسلام اکثرا به دین اسلام گرویدند برخی نیز با پرداخت جزیه آیین خود را حفظ کردند و زرتشتی باقی ماندند . مردم یزد شیعه اثنی عشری هستند .
آداب و رسوم رایج در استان یزد :
1- فال کوزه : مربوط به پیش از نوروز است و در گذشته جزء جدایی ناپذیر مهمانیهای عادی و جشن های ملی در میان زنان بوده است و هنوز هم در مناطقی مانند : تفت ، میبد ، مریمآباد ، اردکان ، مهریز و رحمت آباد برگزار میشود . به این صورت که کوزه توسط دختری نابالغ پر از آب میشود . او کوزه را در بین زنان میچرخاند و هر کس گیرهسر یا شانهاش را به نیتی در کوزه میاندازد . کوزه را به خانهای میبرند که درخت مورد در آن باشد و به مدت یک روز به همراه تکهای پارچه سبز و آینهای کوچک زیر درخت میگذارند . روز بعد همان دختر با لباس پاک و زیبا کوزه را از زیر درخت برمیدارد و زنان در همان خانه به دور کوزه گرد میآیند و فال میگیرند . مراسم فال گیری با خواندن شعرهایی مرتبط با این رسم همراه است . همزمان با خواندن شعرها دختر درون کوزه دست میبرد و چیزی در میآورد . با بیرون آمدن هر شیء، صاحب اش باید از شعری که در حال خوانده شدن است نیت خود را تعبیر کند . تا انتهای مراسم تمامی اشیاء بیرون میآیند . اگر معنای شعر خوب باشد یعنی نیت صاحب فال عملی نیک است و به مقصودش میرسد و اگر معنای شعر مناسب نباشد، نشانه خوب نبودن نیت و نرسیدن به مراد است.
2- یزدیهای باستان معتقد بودند ۱۰ روز مانده به سال جدید روح از دنیا رفتگان به زمین میآید و ۱۰ روز پس از شروع سال نو هم به جایگاه اصلی خود باز میگردد و در این ایام خانه می بایست تمیز و آماده باشد.
مراسم مربوط به عید نوروز
3- لایه روبی و نظافت قنات و نهرها به هنگام فرا رسیدن سال نو یکی از کارهایی بود که مردم باستان یزد معتقد به انجام اش بوده اند . هم چنان در برخی نقاط که قنات و نهر است این رسم برگزار میشود.
4- در آستانه سال نو داخل کوزههای سفالی کهنه مقداری پول میاندازند و کوزه را از پشت بام خانه به داخل کوچه پرت میکنند . بر این باورند که به اینگونه نحسی اشیاء کهنه را از بین می برند و مبلغ داخل کوزه را هم نیازمندان بر خواهند داشت . این کار را صدقهای برای ارواح درگذشتگان میدانستند و معتقد بودند برکت و سلامتی برای شان میآورد.
5- در عید نوروز پدر خانواده عسل ، سکه نقره و یا طلا را به همراه سه برگ سبز به عنوان عیدی به اعضای خانواده میدهد و جوانترها ترانه های پارسی میخوانند.
6- در گذشته سفره هفت سین یزدیها یا سفید رنگ بوده یا سفرههای یزدی که راه راه است آنها این سفرهها را نشانی از خوشبختی میدانستند.
7- قبل از تحویل سال مردم یزد ابتدا به دیدن اقوامی که عزیزی را از دست دادهاند میروند و بعد از آموزگاران شان ، خویشاوندان و بزرگان دینی دیدن میکنند.
8- آش رشته در یزد نمادی از فرا رسیدن سال نو است . پختن این آش به صورت گروهی میباشد و هدف از آن حاجتروا شدن است . یک روز از صبح افرادی که نذر کردهاند گرد هم میآیند و هر کس کاری را انجام میدهد تا آش پخته شده و در بین همسایهها پخش میکنند.
9– آتش رو بوم کردن : در آخرین شب سال روی پشت بام خانه آتش روشن میکنند و در آن اسپند میریزند تا هم از چشم زخم در امان باشند و هم سرمای زمستان را اینگونه به پایان برسانند . رسم کلوخک نیز همزمان با این رسم برگزار میشود به این صورت که سیبزمینیهای کوچک را زیر آتش می گذارند و پس از پخته شدن با شادی و ترانه آنها را میل می کنند.
10- یکی از تفاوت های نوروز در یزد در مقایسه با دیگر شهر های کشور این است که در اولین روز نوروز غذای سنتی عید سبزی پلو با گوشت است.
مراسم مربوط به ماه محرم
مراسم عزاداری حضرت امام حسین(ع) در بین مردم یزد با روضهخوانی، دستههای سینهزنی، نخلبرداری، تعزیهخوانی و سخنرانیهای مذهبی همراه است. این مراسم سالانه گردشگران خارجی و داخلی زیادی را به یزد میکشاند .
1- چاووشی خوانی : در گذشته که رسانهها نقش کمرنگتری داشتند بسیار مرسوم تر بوده است . البته هنوز هم در برخی از نقاط استان یزد شاهد چاووشیخوانیهای زیبایی هستیم . در بیشتر موارد قاریان قرآن به شکل گروهی به کوچهها و پشت بامها رفته و در مرثیه امام حسین(ع) با صوتی دل نشین شعر میخواندند . هدف از چاووشیخوانی در گذشته با خبر کردن مردم از فرا رسیدن ماه محرم بوده است . چاووش خوانها در قافلههایی که راهی زیارت عتبات عالیات بودند نیز اینکار را انجام میدادند.
2- پرسهزنی : توسط اعضای هیئتها یا حسینیهها برگزار میشود . افراد هیئتی به سمت حسینیه های دیگر میروند . جلوی این گروه فردی سیّد و علم دار هیئت حرکت میکند و بقیه مردمی که جمع میشوند سینه و سنج میزنند و همگی به سوی حسینیه دیگری میروند . اعضای حسینیه ی میزبان به پیشواز این گروه میآیند. در این میان مردمی که بر سر راه آنها را میبینند نذورات خود را میدهند تا به مصرف هیئت برسد.
3- پا منبری : از آئین روضهخوانی است . قبل از سخنرانی روحانی، دو نفر از افراد سیدی که خوش صدا هستند شروع به خواندن روضههایی در مرثیه اباعبداللّه و یاران شان میکنند . در بین مراسم کسی به نام سقّا به عزاداران آب میدهد.
4- پوش کشیدن : توسط جوانان قدرتمند انجام میشود . پوش پارچهای ست سفید رنگ که کارخانه هراتی در یزد آن را میبافد . روی این پارچه نقشهای از واقعه کربلا دوخته میشود . پوش را روی ستونهایی بنا میکنند و عزاداران در داخل آن به عزاداری مشغول میشوند.
5- سینه زنی : در میان تمامی عزادارن محرم مرسوم است . در یزد نیز این مراسم بسیار باشکوه برگزار میگردد. در این میان دسته عربها با لباسی سیاه و بلند که آغشته به گل است و با ریختن خاک بر سر خود به سمت امامزاده جعفر میروند .
6- نخل برداری : یکی از رسوم پرشور ماه محرم در یزد است. روی نخل را که نماد جاودانگی است با آیینه ، شیر، نمادی از درخت سرو و کتیبههایی مزین به اشعاری در مرثیه امام حسین(ع) تزیین میکنند . عزاداران با فریاد یاحسین نخل را بلند میکنند و یک نفر در بالای نخل ایستاده و مرثیه میخواند . نخل را به تعداد عدد فرد ۳ یا ۷ و یا ۱۱ بار اطراف حسینیه میگردانند و هر بار پس از استراحت آن را بلند کرده تا به جایگاه اولیهاش برسند . نخل نمادی از تابوت امام حسین (ع) است بنابر این از اهمیت خاصی برخوردار است . این مراسم بیش تر در ظهر روزهای تاسوعا و عاشورا برگزار میشود .
مراسم مربوط به ماه رمضان
1- روز کلوخ اندازان : در روز آخر شعبان مردم به دامن طبیعت رفته و با خوردن خوراکیهای مورد علاقه خود به پیشواز طبیعت میروند. خوراکیهایی که در این روز خورده میشوند بسیار متنوع بوده و معمولا شامل انواع غذاهایی است که دوست دارند . این روز در بین مردم یزد به روز کلوخ اندازان معروف شده است . در این روز یکی از غذاهای سنتی مردم یزد یعنی شولی نیز درست میشود . شولی جزو آشهای سنتی است. آش رشته و آش خمیر و حلوای برنج و شله زرد و فالوده یزدی نیز جزو خوراکیهای این مراسم می باشد.
2- چراغ ملا کاظم : مردم شهر یزد برای تشخیص زمان سحر از ستارهها استفاده میکردند . به همین دلیل خادمان مسجدها یک الی دو ساعت مانده به سحر چراغهایی را روشن میکردند تا مردم با دیدن آنها متوجه رسیدن زمان سحر باشند . معروفترین فرد در این زمینه فردی به نام ملا کاظم بوده است او خادم مسجد جامع کبیر بود و به چراغی که روشن میکرد چراغ ملا کاظم میگفتند . چراغ ها قبل از سحر روشن می شدند و هنگام اذان صبح خاموش میشدند.
مراسم مربوط به ازدواج
1- در یزد پس از انتخاب دختر و یک هفته پس از پسند کردن او ، با یک حلقه انگشتر و یک جفت کفش به همراه یک جعبه شیرینی به خانه دختر میروند . بعد از چند روز اقوام داماد به همراه عاقد راهی خانه عروس شده و سفره عقد برپا میشود. بعد از عقد سفره سفیدی روی سر عروس میگیرند و رویش قند میسایند و همزمان میگویند: مسابم ، مسابم افراد حاضر میپرسند: چی چی مسابی؟ مهر و محبت مسابم؟ برای کی؟ برای عروس و داماد سپس با نخ و سوزن آن پارچه را میدوزند با نیت دوختن مهر و محبت برای عروس و داماد . نام این مراسم روس کردن است. وقتی عروس را به سمت خانه داماد میبرند ، سر هر کوچه فردی از اقوام داماد میایستد و پس از خوشآمدگویی ، پاانداز یا سرانداز تقدیم عروس میکند . پاانداز مانند قطهای طلا یا سفری تفریحی است و روانداز سفرهای زیارتی را گویند . دو روز بعد از مراسم عروسی اقوام با هدیهای در دست به خانه داماد میروند به این مراسم جاخالیمیگویند بعد از آن خانواده عروس و داماد به رسم پاگشا آنها را به خانه خود دعوت میکنند.
2-عربانه نوازی : عربانه قدیمی ترین و تنها ساز سنتی مردم یزد است که بومی به حساب می آید و با شعر های محلی در مراسم های شاد نواخته می شود . در گذشته در عروسی ها مردم عربانه می نواختند و سایرین با تشویق و هم خوانی شعرهای محلی به رقص و پایکوبی می پرداخته اند . کلمه عربونه یا اربونه به معنای استوانه کوچکی ست که در قسمت نورگیر ساختمان ها می ساختند و این نام ماخوذ از همان اسم است .
مراسم مربوط به سوگواری
1-در هنگامهی عزا یزدیان پس از دفن متوفی به منزل او مراجعت میکنند و آش خاصی به نام آش پشت تابوت میپزند . این آش شله زرد رنگ شامل ماش و عدس و برنج است که با روغن پخته می شود . بعد از سه روز در مسجد مراسم قرآن خوانی و پذیرایی با قهوه دارند و برای مراسم هفتم او به سر مزار رفته و سپس در منزل روضه خوانی و سیاه پوشی انجام می دهند . در روز چهلم نیز نان سوروک پخته شده و در مزار یا خانه خیرات میشود .
2- در برخی از مراسم ها افراد 7 شبانه روز صبح و عصر در مسجد سوگواری می کنند.
3- در مراسم سوگواری علاوه بر خرما و حلوا از مهمانان با شیرینی های بومی قطاب و باقلوا هم پذیرایی می شود ، گاها مراسم در مسجد به 4 الی 5 ساعت می رسد تا اگر کسی نتوانست خود را در ساعت مشخصی به مسجد برساند فرصت آمدن در ساعات دیگر را داشته باشد.
مراسم های مربوط به زرتشتیان
1- جشن هیرومبا : این جشن هرساله در روستای شریفآباد اردکان برگزار میشود . زرتشتیان این روستا در روزهای آخر فروردین به نیایشگاه پیر هریشت میروند و شب را در آنجا به نیایش میپردازند . به هنگام سپیدهدم به دشت رفته و هیزم جمع میکنند و آتش میافروزند . این رسم شبیه (( رسم آتشافروزی سده )) است که به آن هیرومبا میگویند.
2- جشن مهرگان : از آداب و رسوم مردمان یزد جشن مهرگان است که توسط زرتشتی های شهر یزد و شهرهای اطراف آن هم چنان گرفته می شود . این جشن مرتبط با آیین برداشت محصول در زمین های کشاورزی است و از روز شانزدهم مهر به مدت شش روز اجرا می شود که روز اول آن عامه و روز آخر آن را خاصه می گویند . هم چنین جشن مهرگان آغاز دو فصل پاییز و زمستان را خبر می دهد . در این جشن مردم روزها به آتشکده و نیایشگاه می روند و با انواع خوراکی سنتی از یکدیگر پذیرایی می کنند و برنامه های فرهنگی چون سرود ، دکلمه جشن مهرگان را با شادی برگزار می کنند.
3- جشن سده : از جشن های کهن ایرانیان است که بیش تر مرتبط با کشاورزی بوده است و هم چنان از سوی زرتشتی های یزد و کرمان برگزار می شود . این جشن برای از بین بردن اهریمن و تاریکی نیز هست که به صورت گروهی باید انجام شود . تاریخ این جشن باستانی هر ساله ده بهمن است به این صورت که آتش بزرگی بر پا می شود و پیروان آیین زرتشتی به دور آتش شعر و دعا می خوانند این جشن از جشن هایی است که مسلمان ها هم می توانند به بازدید آن بروند .
4- جشن بارگاهان : که با نام جشن (( شش گاهان بار)) شناخته . در دین رزتشت اعتقاد بر این است که اهورامزدا جهان مادی را شش مرتبه آفریده که به آن شش گاهان بار می گویند . در طی مراسم شعر و سرودی زمزمه می شود و خدا را ستایش می کنند. هر ((گاه)) در یکی از 6 روز مختلف انجام می شود.
5- جشن تیرگان : در روز 13 تیرماه برای گرامی داشت باران ( الهه تیشتر) برگزار می شود ، این جشن در کنار آب ها انجام می شود و همراه با بزم و شادی و مراسم آب پاشی ست ، در این جشن افراد آرزومند بارش باران در سال آینده و دوری از خشکسالی هستند ، این جشن را با نام آب ریزگان یا آب پاشان یا سر شوران نیز می شناسند.
6- جشن بهمنگان : در دومین روز از ماه بهمن به نام امشاسپند بهمن (وهومن) برگزار می شود تا او را که نمادی است از اندیشه نیک و خرد گرامی داشت .
مراسم مربوط به یهودی ها
1- عید پسح : در این مراسم فقط یهودی ها شرکت می کنند و آزادی قوم یهود را از دست فراعنه مصری جشن می گیرند . هر ساله این مراسم به صورت محدود در شهر یزد برگزار می شود . عید پسح بسیار برای کلیمی ها مهم است و یکی از جشن های اصلی آن ها به حساب می آید.
ویژگی های معماری در شهر یزد :
1- رعایت اصول محرمیت و درون گرایی
2- ایجاد مرکزیت و پرهیز از بیهودگی
3- ایجاد فضاهای چند عملکردی و نهی از اشراف
4- اعتدال در تزیینات و استفاده از تزیینات کاربردی
5- میانه روی در وسعت بنا و رعایت سلسله مراتب فضایی
6- استفاده از مصالح و سازه های بوم آورد
آنها به رعایت اصول 5 گانه معماری یعنی تقارن – تعادل – خودبسندگی – مردم واری پای بند بوده اند .
به زبان محیا :
سرزمین ایران مهد فرهنگ و ادب جولانگاه و پذیرنده اقوام رنگین ، همواره میزبانی از مهمانانی از سراسر گیتی بوده است ، بخش بخش این سرزمین نگاه دارنده رازهای بسیار است و چشم به راه محرمی ست تا راز دل با او بگوید ، کلام او برخاسته از صندوقچه ای ست از آرزوها ، ناکامی ها ، ارزش ها ، هنجارها و سنت هایی که گذشتگان برایش به میراث گذاشته اند و حال خود را در زبان و گویش و لهجه نمایان ساخته .
هر نقطه از این امپراطوری پهناور داستان و روایت منحصر به خود را دارد ، داستانی از قهرمانانی که زندگی را بوییدند و عطر وجودشان قرن هاست که به جای مانده ولی ما از استشمامش بی نصیبیم ، برای آن که بتوان به درستی نظاره گر هر داستان بود لازم است که آن را در بستر فرهنگی خودش با طنین و آوای بومی اش شنید حیف است که این طنین های جان نواز بی جان شوند و از یادها فراموش که اگر ما یادمان رود قلب مان هرگز فراموش نخواهد کرد و آوایی از درون ما را به سویش سوق خواهد داد…
برآن شدیم تا گوشه ای از این آواها و صداها را بیابیم و بشنویم با اشارتی به گویش هر بخش از این جان زمین باشد که راهی شود برای رشد و توسعه و تحول شان…
به سراغ استان یزد رفتیم ، استانی خشک و کویری با مردمانی سبز و با طراوت ، مردمانی ژرفانگر که نگاه عمق بین شان زندگی روی سطح را برای شان میسر نمود ، در دل زمین می جویند و می کاوند وگوهر حیات را می یابند ، مردمانی از دل نرم صدف مروارید می یابند و مردمانی دیگر از دل سخت زمین ، مروارید کویر آب است آبی گوارا و شیرین در زیر شن زارهای شور کویر می جوشد و زندگی را نوید می دهد.
مقنیان این شکارچیان دلیر و صبور آرام و تیزبین به نظاره شکارشان (آب) می نشینند و با آوای مسحورگرشان او را رام می کنند و از دل زمین بیرون می آورند ، شکارچی کویر(مقنی) می داند که زود به نتیجه نمی رسد ، می پوید و می جوید و در دل زمین تنها با سلوکی راز وار با خدایش راز و نیاز می کند به او توکل می کند به پشتوانه حرکت می کند و راضی ست به رضای او.
یزد را شهر قنات و قنوت و قناعت می نامند ، شاید هر یک از این واژگان سمبلی ست که کوشش و توان مندی – نیایش و ستایش – شکیبایی و رضا را یادآوری می کند.
شاید بتوان گفت که این نمادها در گویش آنها هم جاری ست ، حرف ((ق)) در آغاز سه کلمه حضور دارد در گویش یزدی هم حرف (( ق )) با تاکید خاصی بیان می شود چیزی مابین (( ق و خ)) ، شاید آنها می دانند که قدرت معنوی و جسمانی لازمه زندگی پس ((ق)) را با تاکید بیان می کنند ، جایی که می خواهند صبر را به او یادآور شوند مصوت ها را کشیده بیان می کنند ( تمایل به استفاده از صدای کسره و ایی) تا حتی فعل را هم بر می دارند تا جمله تمام نشود و به جای آن صدای کسره می گذارند (مثل تبدیل فعل است به کسره ) ، وقتی می خواهند تذکر دهند که در برابر نیرویی متعالی همه چیز هیچ است کوچکی او را به او یادش می اندازند ( استفاده از صدای ضمه و حرف ک در انتهای کلمات مانند اکبرک ).
زندگی در کویر از آنها مردمانی سخت کوش ساخته ، مردمانی که جنگ با طبیعت روح شان را صیقل داده و وسعت بخشیده آن قدر که زود می بخشند و سر جنگ با کسی ندارد از آنها به عنوان افرادی صلح جو یاد می شود ، آن قدر جوییدند تا به صلح با طبیعت رسیدند شاید بتوان آنها را دوست دار مهر ، دوستی ، زندگی هم نامید .
انسان کویری می داند اگر نجوید نمی یابد ، اگر به ندای ویدا (یابندگی) و چیستا (هدایت گر راه های نیک) گوش فرا ندهد زندگی جایی برای او ندارد ، زندگی کویری برای ضعیفان و مظلومان نیست ، یک یزدی می داند اگر سحرخیز نباشد از خوان بخشندگی رزاق جای می ماند ( روزی را اول صبح مدن)
کویر با تمام سختی هایش زیبایی هایی هم به همراه دارد ، به او یاد داد برای زندگی می بایست طالب یادگیری بود ، ستایشگر زیبایی ها ، شورآفرین یکنواختی ها ، خالق رنگ و نور و ترانه و طنین…
معاشرت با هندی ها پارچه هایش را رنگین و گل دار کرد ، زرش را عیار بخشید ( طلا در یزد عیارش 20 است) و از آن سینه ریزی ساخت به پاسداشت همراهی های ریز و درشت زنانش ، زنانی که با مردان شان هم دوستون (هم داستان) شدند و رسم عاشقی را در دوست داشتن یافتند ( به جای آن که بگویند عاشق ات هستم می گویند دوست مدارم – دوسم مداری ) ، همراه مردان زندگی را نوردیدند و از تار و پود بیابان نقش باغ آفریدند تا در دل جهنم ( گرمای کویر) نوید بخش و بشارت دهنده بهشت باشند ، در تنور دل شیرین ترین شیرینی ها را پختند و جز لاینفک زندگی قرار دادند تا مبادا خشکی کویر کام شان را تلخ کند ، به طوری که نام یزد و یزدی همواره برای یک ایرانی تداعی گر قطاب و نبات و باقلوا و … به طور کلی شیرینی جات است ، این شیرینی گویش و لهجه شان را هم شیرین کرده است نمی شود با آنها هم کلام شوید و شادی دل شان به قلب تان راه نیابد و لبخند بر چهره تان ننشاند ، وقتی شب ستارگان عیان می شوند و فاصله زمین و آسمان محو ، معمار کویری جلال و عظمت معمار هستی را تحسین می کند از او می خواهد یاری اش کند تا به لطف او بتواند هندسه را برای تسهیل گری زندگی مردمانش به کار گیرد ، خورشید بالا نیامده دست به کار می شود ، آسمان را با گنبد و قوس و طاق می پوشاند ولی شان آسمان را نگه می دارد هیچ گنبدی نیست که تداعی گر گنبد آسمان نباشد ، باد را گیر می اندازد ( بادگیر) به مسیرش پیچ و تاب می دهد تا خنکای آن رامشگر دل آتشین اش باشد ولی جریان آن را مسدود نمی کند ، محفظی برای انبار کردن آب می سازد (آب انبار) ولی سد راه اش نمی شود مسیر آب را به سمت انبار کج می کند ، کویری می داند که زندگی جاری ست به حکم جریانش ، جایی که انسداد یابد چیزی از زندگی نخواهد ماند ، انبارها به او امکان رویاندن سبز کردن بخشید توانستند از مرگ ( خشکی ) هم زندگی بی آفریدند ، به خاک با دید مهر نگریستند ، دیدند می توان بی رویاندن هم آن را به کار گرفت شدند یکی از قطب های تولیدکننده سنگ و سرامیک در ایران مصداق خاک را به نظر کیمیا کنند…
جایی که نشانه حیاتی ظاهرا در آن یافت نمی شد مرکزیتی یافت تا برای ورود دیگر مردمان از شهرهایی چون تبریز ، خلخال ، مشهد ، کرمان و…
هرچه به دنبال این گشتم که بدانم این استان چند گویش و لهجه دارد تا این لحظه چیزی نیافتم ، برایم پرسش برانگیز شد که چرا تا به حال شناسننده ای به سراغ این مطلب نرفته چرا فهرست و آماری از آن موجود نیست البته درستش این است که بگوییم شناسننده ایرانی ای نداشته چرا که جناب رودیگر اشمیت در کتاب راهنمای زبان های ایرانی به شکلی مفصل و دقیق به پردازش این گویش شیرین و انواع لهجه هایش پرداخته است به طوری که خواندن و فهم نوشتار ایشان از فردی چون من برنمی آید ، شارحان و مفسرانی را می طلبد تا راه ورود به آن را بیابند ، هزار درود و آفرین و سپاس بر ایشان باد و هزار درد و افسوس و فغان از مردمانی که دیگران (غربیان ) فانوس به دست تاریکی های شان اند…
تنها می توانم بگویم این گونه متوجه شدم که در استان یزد هر شهر و روستا لهجه منحصر به خود را دارد شاید از نظر گویش به هم نزدیک باشند ولی تفاوت آوایی در لهجه ها تمایزگر زادگاه شان است ، به گونه ای که لهجه یک فرد اردکانی متفاوت از لهجه یک فرد میبدی و متفاوت از لهجه یک فرد تفتی و…است ، مردمان ساکن شهرها عموما آرام تر و شمرده تر صحبت می کنند و مردم ساکن روستاها عموما با سرعت و غلظت بیش تری واژگان را ادا می کنند .
شاید بتوان گفت که احتمالا یزدی ها از قدرت شنوایی هم بالایی برخوردار هستند چرا که گوش شان بازه ای وسیعی تری از آواها و صدا ها را شنیده است و می شناسد و متناسب با آن ها می تواند تکرار کند ، در صحبت با آنها تا حدودی تلاش کردم بتوانم واژگان را مانند ایشان هجی کنم ولی نتوانستم گویی بخش هایی از حنجره شان فعال است که برای من نیست یا خاموش است یا کم توان است یا اصلا شاید وجود ندارد ، هم چنین شاید بتوان گفت که دامنه تنوع ابرتون های صدای شان نیز وسیع تر است در نتیجه صدای شان از غنای بالاتری بهره مند است ، اظهار نظر در این باره را به اهل اش می سپارم باشد که جسارت مرا به بزرگواری خود ببخشند .
این طور که متوجه شدم در یزد افراد به گویش خود پای بند هستند و با لهجه محلی خودشان صحبت می کنند تا حتی نسل جدید هم توان صحبت به گویش خود را دارد مگر آن هایی که دچار تهران زدگی شده اند ( زندگی در تهران ارزش گویش زبانی را برای شان خالی از معنا کرده است )
گویش ها عموما به نوشتار راه نمی یابند ، گویش یزدی نیز از این قاعده استثنا نیست ، صرفا می توان این گویش شیرین را در شبکه استانی صدا و سیما به نام شبکه تابان و رادیو های بومی شنید . روزنامه و مجله ای هم که مطالب را با گویش بومی به چاپ برساند شکل نگرفته است ، سایر برنامه ها چه در رادیو و چه در تلویزیون و روزنامه و… با زبان معیار بیان می شوند .
در گفت و گو با آنها متوجه شدم که این شهر آفریننده ضرب المثل های بسیار هم است گویی یک کویری توان مستقیم صحبت کردن ندارد شاید هم حجب و حیای اش او را متین کرده و نمی گذارد مستقیم حرف اش را بزند ، به او یاد داده حتی برای دریافتن سخن دیگری هم می بایست تلاش کنی ، هیچ چیز راحت و آسوده به دست نمی آید
از جمله ضرب المثل های شان می توان به این موارد اشاره داشت :
هرکه مرد ، بادش برد : پس از مرگ یاد و خاطره ای هم بر جای نمی ماند
ننا (نعنا) بو کباب مده : مترادف با کمال هم نشین در من اثر کرد
اوکده یا نوکده : مشکل (مسئله) از آب است یا جوی آب
نون تو سفره : کسی یا چیزی که همیشه هست
نونم (نانم) ده و فرمونم ده : پیروی از کسی که روزی شان از جانب او تامین می شود
همسایه بد یه نون جو خرجشه : کنار آمدن با آدم نادرست و رام کردن او
هر آسیاب نوئی یه غر و غوری داره : هر موضوع و مسئله جدیدی سر و صدایی در پی دارد
یه من آرت (آرد) چقد لتیر (فتیر) مشه : تهدید ست که تسویه حساب را خبر می دهد
نخود بگیر و بیشین : مترادف دنبال نخود سیاه فرستادن
مویی مبینن پلاسی می بافن : شایعه سازی – مترادف یک کلاغ چهل کلاغ کردن
عقربک زیر پلاس : اشاره به فرد دو رو ( ریاکار )
نه رشتی و نه بافتی ، دلا شدی و یافتی : سودی که بی رنج و زحمت عاید شود
همیشه ابریشمش رو آتیشه : پر رونقی کسب و کار (تجارت)
یتا (یک) پیر خرج چل تا فرزند مده ولی چل تا فرزند خرج یتا پیر نمدن : بی وفایی و ناسپاسی فرزندان در برابر مهر بی شائبه پدر
و…..
در میان ضرب المثل هایی که دیدم اشاره به نان و فرش زیاد به چشمم خورد گویی در کلام شان هم محوریت زمین وجود دارد ، یک کویری بیش از آن که چشم اش به آسمان باشد به زمین است ، زندگی اش از زمین می جوشد . زن ، زمین ، خانه ، خانواده …
یزدی ها بسیار پیمان مند به خانه و کاشانه و خانواده شان هستند ، اکثرا مبتنی بر سنت ازدواج می کنند و صدای شادی بچه ها برای شان از جمله زیبا ترین موسیقی هاست ، دوست دارند تعداد فرزندان شان آوایی چندصدایی بی آفریند کمتر به تک صدایی تمایل دارند حداقل داشتن دو فرزند را لازمه زندگی می دانند ، برای آن که تازه عروسی را تا خانه اش بدرقه کنند پیش پایش هدایای بسیار می نهند (رسم پا اندازی) ، در میان جدایی کم است و کلمه خیانت برای شان کمتر شناخته شده ، یک یزدی آن قدر خانه و خانواده اش را دوست دارد که کمتر حاضر به مهاجرت می شود ، نه همسرش را ترک می کند و زمین اش را ، آنانی هم که بنا بر اقتضا شهر و دیار خود را ترک می کنند تا منزلگاه های دیگر را بپیمایند و راه تجربه و علم را به گونه ای دیگر پیش گیرند نسبت به اقلیم خود عرق و علقه دارند ، روزی یا روزهایی از هفته را به آمدن به شهر خود و خدمت کردن در آنجا اختصاص می دهند . مانند پزشکان یزدی که در هفته روزهایی را در زادگاه خود سپری می کنند و علم خود را صرف خدمت به هم شهری های شان می کنند .
در میان یزدی ها عرق و علقه تنها محدود به خدمت نمی شود ، پاسداری و صیانت از سنت ها و باورها را هم در بر می گیرد ، در ایام محرم و به خصوص روز تاسوعا و عاشورا هر کدام از مردمان شهر ها و روستاهای یزد به شهر خودشان می روند و زیر علم می ایستند و نام حسین را زنده نگاه می دارند ، به یاد دستان بریده عباس سینه می زنند و به یاد زینب خاک بر سر و روی می ریزند ، از شاه شهیم می گویند و داستان وصالش…
می گویند یزد یکی از شهرهایی ست که مراسم محرم در آن باشکوه برگزار می شود به گونه ای که از روز بعد از عید غدیر شهر را سیاه پوش می کنند ، 10 روز پیش از فرا رسیدن ماه محرم آماده ورود به این ماه می شوند و تا آخرین روز از ماه صفر مراسم سوگواری برای سالار شهیدان را با آیین مخصوص به خود نوحه سرایی ها و تعزیه ها و …. همراه می سازند ، گویی تشرفی برای ورود به این ماه دارند ( شاید هم عدد 70 برای شان معنایی در بر دارد = 60 روز محرم و صفر + 10 روز ذی الحجه ) ، شاید هم از زمان آغاز محرم شدن حسین محرم برای شان آغاز می شود
شاید هم چون در یزد معنای گرمای سوزان ، ارزش حیات بخش آب ، طعم تشنگی شناخته شده است با شوری دیگر با احساسی متفاوت این مراسم برگزار می شود
می گویند یزد علاوه بر شهر بادگیرها شهر آب انبارها هم است ، تعداد آب انبارها به گونه ای ست که از شمارش خارج است ، هر آب انبار متشکل از 60 تا 70 قنات است و هر قنات می تواند از 10 متر تا 4 کیلومتر عمق داشته باشد ، نمی توانم تصور کنم چه تعداد قنات در یزد است ولی می توانم متوجه شوم که چرا این شهر را شهر خدا می نامند گویی حقیقتا خداوند در این شهر جاری ست ، خدایی که سخاومت و بخشندگی اش نه در آسمان زیر زمین است هم چون کاریزی خروشان که از هر مهریز می جوشد …
سبک زندگی مردمان کویر این بیت از جناب مولوی را تداعی می کند :
آن نیست که هست می نماید بگزار آن هست که نیست می نماید بطلب
دل شان آن قدر وسعت دارد که وقتی نور را در دل زمین می یابند به دیگران هم نشان می دهند ،
بی شمارند کسانی که آب انبارها ساختند و آن را وقف کردند برای شادی روان درگذشتگان و جان دوباره بخشیدن به مسافران و سرگردانان ( در گویش یزدی : امبار – در زبان زرتشتی : امبور و وومبور) ، افسوس که بیش تر این آب انبارها در زمانه ما خشکیده اند و تنها نشانه شان برجای مانده تا درس و حکمتی باشند برای آیندگان…
مطالعه درباره گویش استان یزد فتح بابی شد برایم تا ریشه های خشکیده درونم به جنبش درآیند و وجودشان دوباره حس شود ، این که به یاد آورم از چه تبار و قوم و فرهنگی برخاسته ام ، در چه سرزمینی قدکشیده ام ، قهرمانانم در همسایگی ام هستند و نه در رسانه ها ، گوش زد کرد که می توان با وجود تفاوت ها در کنار هم زیست همان گونه که زرتشتی و مسلمان و یهودی کنار هم زندگی می کنند ، آن قدر تفرقه اهرمنی جهان مان را فراگرفته که فراموش کردم وصل ارجحیت دارد به فصل ، برایم محمد تداعی شد کسی که از دل ها وارد شد نه دیوارها ، گویی مردمان کویر نیز از دل و جان با یکدیگر و با مردمان دیگر سرزمین ها همراه می شوند ، سادگی طبیعت شان روح شان را ساده و صیقلی کرده است و جایی برای کینه نگذاشته ، می گویند مهربان اند و مهمان نواز مگر می شود ایرانی بود و از مهر و مه بی نشان بود …
صحبت و اندیشه در این راستا را از کارشناسانش اصیل خواستارم تنها توانستم مختصرا آنچه را که در مشاهده ام گنجید بیان نمایم …
تنها این را می توانم بگویم که گویی یزد دریایی ست که در دل کویر که پایان ندارد…
نیم ز کار تو فارغ همیشه در کارم که لحظه لحظه تو را من عزیزتر دارم
جناب مولوی
لهجه هر کوی و برزن یک شهر هم می تواند با هم تفاوت داشته باشد . واقعا حیف چنین گوهری بی شناسنده مانده است…
یزد سرزمینی ست مهمان نواز