توصیفی درباره فلسفه مشاهده

نوشته محیا معرفی (اندیشجو و پژوهشگر علوم انسانی)

  • توصیفی مختصر در باره فلسفه مشاهده معین(سید مهدی) کمالی
    فلسفه مشاهده برخاسته از زندگی نوردی های چندین ساله فیلسوفی است که هستی – شناسی را
    به مثابه مشاهدگر دریافته است و مشاهدگر را در راس تمام انگاره های فلسفی تلقی می نماید ،
    مشاهدگر از جایی که هست شروع می کند و بنابر تکینگی اش که کثرتی است منسجم از فطرت و سرشت و سیرت پای در میدان مشاهده می گذارد
    میدان مشاهده ، میدانی است که تمام احساسات ، هیجانات ، ادراکات ، مفاهمات ، انتظارها ، بینش ها ، هرچه داریم و نداریم ، هر بودن و شدن و ماندن ما در آن جا پدیدار می شود…
    میدان مشاهده ، میدان روان است و روان کارگاه فیلسوفان…
    هرکس هر فلسفه ای می گوید و اندیشه ای را نمایندگی می کند از روان خود سخن می گوید…
    هیچ فلسفه ای بدون خصال روان معنا ندارد .
    روان – رانه – اوروان – اوروانه رودی است همواره جاری و ساری ، که هستبن هستنده از اوست و هستنده شاهدی است مشتاق و بی تاب و دلیر که سوار بر 2 زورق زبان و زمان بر امواج این رود زلال ملاحی می کند و به سوی قلمروی (( دیگری )) فراخوانده می شود…
    او (آدمی) در زبان خانه زاده می گردد ، در رویش و رشد و جوانی بر سپهر زبان ادب می خرامد ، اگر مشیت مشاهده به راستینگی و نظم جهان نظر کند زبان علم را می کاود و در اشتیاق دیدار دریای دانش فیلسوفی می کند . اگر از خانه و ادب و علم بر شانه های فلسفه بالا رود به زبان هنر بالنده می گردد و در مسیر این پیمایش رشد و گوالش می یابد…
    اما اگر راه جاری روان بر او بسته شود ، کمبودها و نقصان ها ظاهر گشته و در طلب آنها دوست داشتن ها و نفرت ها بیدار می شوند…
    آنجاست که جهت گیری اصیل روان به سوگیری دچار می گردد و کارگزاران درون ، این 4 پرتوی
    نیکوی خورشیدی : صوفی – متخصص – روشن فکر – عامی ، که هر یک پرتوی اعلامی درخشان و جان افزا دارند دچار تفرقه می شوند !
    جهان مشاهده شاخ شاخ می گردد و به دست ساحران طماع گرفتار…
    اکنون جهان سوگیری ، متکثر و پر ازدحام بر5 جادوی دهشت استوار می گردد :
    خطای اسناد – انگاره های قالبی – پیش داوری – تبعیض و مسخ !…
    این ساحران واقعیت سازی را بر جای حقایق می نشانند ، بر بن های زندگی مجاز بنا می کنند ، تمثال های مخلوق منیت را پرستش می کنند و رسم بتان پوشاننده هستی را به مسلکی محتاطانه آراسته می سازند تا نادانی خویش در پرسش از بن را مستور سازند !…
    پرسش گری روح اندیشه است و اندیشه بقای انسانیت انسان…
    اندیشه ورز از بن می پرسد ، منطق را سخنی آشنا می یابد و پدیدار – شناسانه راه خود را می پوید…
    بن : بن ، بیخ ، بذر یا ریشه ای است که ساقه و شاخه و برگ و میوه را از ذات خویش می رویاند ، می پرواند و می آراید… و در فعل خود به 2 تمنا پاسخ می دهد :
    نخست همان اساس و رویش هست هایی است که زندگی را به سرای دانش و پژوهش دعوت می کند ، که می توان آن را هست بن نامید و دیگر آن که در زینه دانش و پژوهش بهامر شناخت روی می نهد و تردیدها و یقین ها را که ناگزیر فطرت ادمی است مهیای عزیمتی اندیشه ورز می گرداند که به آن بن شناخت می گویند .
    انسان در هر زبانی که هست ، هست بن او مشاهده است .
    مشاهده محدود به روش یا نگریستن ساده نیست ، مشاهده در باب مفاعله یعنی یکدیگر را – رویاروی – نگریستن ،
    رویاروی – نگریستن این معین ارد و آن دو پهلویی که گاه معین است و گاه نامعین .
    یکدیگر گاه در امر نگریستن در پیشگاه هم واجد و حاضرند و گاه غایب و نامعین…
    اما آن چه هماره حضور دارد نگریستن است…چه کسی می نگرد ؟
    کسی که نگران است ، چشم به راه است ، انتظار می کشد ، امید و نا امیدی دارد ، یا آن او حاضر و ممکن می گردد یا محال و ناممکن می شود…
    جهان وادی امکان هاست و هستندگی جریان امکان مندی و بازشناسی خود در نا ممکن ها…
    ما مشاهدگرانی هستیم که هر امکان را به شناختی در فراسوی آن جهت گیری می کنیم و به سرای مفاهمه می کشانیم…
    مشاهده در ذات خویش جهت ورز است و از سوی خود به سوی طرح دانی از خود جهت گیری می کند و در رده انحرافی خویش ، خود را در ابزار کردن به دست جهت ها می سپارد…
    جهت گیری ، همان هندسه ای است که در دیار انسانی به آن زبان می گوییم .
    زبان تنیده با زمان است ، ساختار آن مکانی است و تکان ها ، ارتعاشات و پویایی آن به زمان بستگی دارد…
    زمان نه خوی عادت وار زمانه و روزگار ماست که به آگاهی مکانیت مداری تقلیل یافته باشد و رسم های گوناگونی تاریخ بشریت را به صورت :
    عمودی – طولی ، نوروزی و بازگشت پذیر ، پیدایش ، توازنی یا تعارضی سامان داده باشد ،
    زمان پیدایی روح زبان را می نماید ، تمنایی از جان مشاهده است و برای انسان معنای آن پیوندی عمیق با مرگ و نیستی دارد…
    مشاهده اگر چه در هندسه پردازی ها نمایان می شود و ارکان زبانی را هویدا می سازد اما بر فراسوی خویش ضمیری دگر را نوید می دهد…
    و به ما می گوید : از جایی که هستیم آغاز کنیم…
    از مشاهده – بودن ، برای امکان جستن ، برای بودن – شدن ، در راه بی تابی خویش ، بر پویش و کاوش ناگزیر نگران خویش…

منابع :
کتاب : زبان و زمان – از جایی که هستیم – هست بن و جهت

نکات:

  • هستی- شناسی با خط تیره نشان از تمایز مفهوم هستی و امر شناخت(شناسی) و همزمان ارتباط آن دو دارد
  • خطای اسناد: نوعی خطای نسبت دادن رفتار به ویژگی های درونی فرد