مهراز

مهراز(معمار)

مصاحبه با استاد سید اکبر حلی (معمار و مرمت گر بناهای تاریخی کاشان)

مصاحبه گر: آزاده داورزنی

از کوچه پس کوچه‌های کهن شهر کاشان که می‌گذری گویی در تاریخ قدم می گذاری آن هم دقیقا در جایی که اولین تمدن بشری یعنی “سیلک” بنا شده است . نام کاشان که می ‌آید اولین اسمی که در نزد من تداعی می شود نام امیر کبیر است ، او که فرزند خلف سرزمین خویش بود و فراتر از زمانه خویش می اندیشید و دغدغه سربلندی فرهنگ ایران را در وجود خود داشت و مشتاق این بود که برای آبادانی و سرافرازی ایران قدم بردارد . گاهی فکر می کنم که اگر هرکدام از مردم این دیار کهن مشتاق اعتلای سرزمین خویش باشند در هر جایگاه ومقامی می‌توانند مانند امیرکبیر باشند .او که جز دغدغه رشد و سرافرازی فرهنگی سودایی نداشت به قول فردوسی بزرگ :

فریدونِ فرّخ، فرشته نبود

ز مُشک و ز عنبر سرشته نبود

ز «داد» و «دَهِش» یافت او نیکویی

تو داد و دهش کن، فریدون تویی

و اما کاشان معروف به شهر خانه ، خانه های تاریخی این شهر همچون نگینی در سرزمین کهن ما می‌درخشند و حکایت از ذوق هنر مهرازانی را دارند که کارشان ساخت و ساز نبوده است و گویی آنها به واسطه این خشت و گل ها خودسازی می کردند .خانه برای آنها خوابگاه و محل رفع نیازهای سطحی انسان نبوده است بلکه آن مهراز گویی می‌خواسته است از خاک تا افلاک را در نظرگاه انسان قرار دهد .

 از نظرگاه ” فلسفه مشاهده ” ( کتاب زبان و زمان نوشته معین کمالی ) انگیزه محافظت از میراث گذشتگان کار زبان خانه ماست اما کسی که مقصودش مرمت میراث گذشتگان و نوزایی است بدنبال ماندن در زبان خانه نیست بلکه در پی کشف حکمت است و راه این حکمت­جویی از راه ادبی می گذرد و با علم پیراسته می شود و به ژرفا می پردازد همچون استاد علی اکبرحلی که مرد مرمت و بازنگری کاشان امروز بوده است و با هنر و اندیشه خویش خانه های تاریخی کاشان را جانی دوباره بخشیدند .از پس رسالتی که به پاسداری از فرهنگ سرزمین خویش داریم اینبار به دیدار استاد زبردست هنر ایرانی رفته ایم: استاد سید اکبر حلی…

استاد گرامی در روانشناسی روایت زندگی یک انسان از اهمیت بسیار خاصی برخوردار است از این جهت که در برابر رخداد های زندگی فرد چه رویکرد هایی را برگزیده است . شما به عنوان یک معمار برجسته ایرانی از چگونه روایتی برخوردار هستید؟
سلام من سید اکبر حلی معمار مرمت بناهای تاریخی ، زیارتگاه‌ها، ساختمان‌های تلفیقی قدیمی و جدید در ایران هستم . اگر روایت زندگی خویش را بخواهم تعریف کنم با نقل قولی از استاد خویش حاج حبیب الله بزرگی شروع می‌کنم که ایشان می فرمودند: زمانی که شما (استاد حلی ) چهار ساله بودی من برای پدرت خانه‌ای می‌ساختم شما از صبح تا شب در باغچه خانه‌های گلی می‌ساختی و خراب می‌کردی همان جا رو کردم به پدرت و به او گفتم : این بچه در آینده  یک معمار خواهد شد و این روایت همیشه ورد زبان استاد من بود. به هر حال هر انسانی چیزی از کودکی گویی در خونش هست به عنوان مثال برادر من سید احمد حلی از ۷ سالگی آواز می‌خواند و ۱۳ سالگی به رادیو راه پیدا کرد و آهنگ کوزه‌گر را اجرا کرد و ۲۰ سالگی هم معاون استاد صبحدل شد و همچنین مسئول برنامه‌های مذهبی و مثنوی همراه با استاد حسن‌زاده بود  و بعد از آن هم استاد آواز در شهر کاشان شدند که متاسفانه در کرونا ایشان را از دست دادیم . برای من هم این چنین بود من بسیار به بنایی علاقمند بودم از ۷ سالگی شاگرد بنا بودم و سه ماه تعطیلات و بنایی می‌رفتم. در آن زمان یعنی حدود شصت سال پیش فرهنگ ارزش‌های تاریخی مرده بود و همه معتقد بودند که تیرآهن شایسته ساختمان سازی است و سقف قوسی و این‌ها دیگر به درد ساختمان سازی نمی‌خورد و این تفکر از آگاه نبودن مردم ، مدیران و مجامع علمی تا حتی استاد بناهایی مثل استاد خودم بود.

به یاد دارم که هشت ساله بودم به همراه استادم که در خانه کتابچی یکی از خانه‌های تاریخی مشغول کار بودیم یک روزکه استاد مقرنس‌های آن خانه را خراب کرد در آن لحظه بدون معطلی من ناراحت شدم و به استاد خویش اعتراض کردم و گفتم :استاد چرا وقتی بلد نیستی درست بکنی خراب می‌کنی و استادم خشمگین شد و سیلی محکمی به روی صورتم زد وقتی که به خانه رفتم مادرم دست استادم را روی صورتم دید و گفت چه شده شرح داستان را که تعریف کردم مادرم گفت:در زیارت نامه امام رضا در مورد احترام به  مقام پدران و مادران آمده است و بعد از آن در مورد احترام به مقام استاد تاکید می‌کند و باید تو برگردی بر سر کارت و از استادت عذرخواهی بکنی و بدین سبب من به کارم برگشتم.

 در سیزده سالگی یک استاد بنا فعال بودم این خیابان علوی در آن زمان تازه احداث شده بود که طاق قوسی اینجا را  می‌زدیم و دیگر در هجده سالگی یک معمار فعال بودم اولین مدرسه‌ای که ساختم در برزک بود اولین پاساژ کاشان در سرای حجاریان را ساختم از همان زمان که کار من شروع شد در اطراف کاشان در هر روستایی که بروید من بیش از ۱۰۰ مسجد، حسینیه و زیارتگاه ساخته ام.

در زمانه ی اکنون که همه نگران آینده هستند شما چرا نگران گذشته بوده‌اید مثلاً در قرن ۱۴ و ۱۵ میلادی که رنسانس شکل می‌گیرد مردمان غرب گذشته خود را پالایش می‌کنند پلشتی‌های آن را دور می‌ریزند و یک نوزایی را ایجاد می‌کنند اینان به نوعی  میراث‌داران گذشتگان خود بودند و گذشته خود را فراموش نکردند یکی از مسائلی که در این زمانه ما دچار آن هستیم این هست که ما گذشته سرزمین خویش را به دست فراموشی سپرده‌ایم و گاهی هم که به آن می‌نگریم  لب‌هایمان به حسرت باز می‌شود و انسان‌های گذشته‌گرایی می‌شویم ، علاوه بر این هر انسانی از هنگام تولد با کد وجودی متولد می‌شود که از کودکی با آن در صحنه‌های مختلف مواجه می‌شود روایت زندگی شما در این رویارویی چگونه بوده است؟

من از همان زمان که از خراب شدن مقرنس زیر دست استاد خویش به خروش آمدم نگران هنرهای اصیل ایرانی بودم و برای همین دغدغه در این مسیر قدم برداشتم در بیست و هفت سالگی یک سری از کارهای معماری گره‌ها و قوس‌ها مقرنس ها و اصول اربعه و رمز رسم آنها را جمع آوری کردم و شروع به نوشتن کردم برای این جمع آوری با موتور به اصفهان و یزد و شیراز سفر کردم و قوس‌ها را الگو برمی‌داشتم و در 30 سالگی کتاب گره‌ها و قوس‌های معماری ایران را منتشر شد .


سال 1374 با آقای مهلوجی( وزیرمعادن و فلزات در دوره ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی ونماینده مردم کاشان در مجلس )که برای کاشان هم خیلی زحمت بسیار کشیده اند ،در آن زمان ایشان با آقای رفسنجانی به کاشان آمدند و بناهای تاریخی را به ایشان نشان دادند وقتی جناب هاشمی از خانه‌ها دیدن کردند دستور مرمت داده شد و فرمودند که ظرف شش ماه باید این خانه‌ها مرمت شود که به نتیجه برسد و من گفتم: اینجا پروژه‌اش گچ کاری نیست و کار ما اینجا هنر مرمت است و در آخر زمان تعیین شده برای  مرمت ۱۱ ماه شد و برای انجام این پروژه  سه شیفته کاری مرمت تعریف کردیم.
و در آخر روی مرمت روی کوچه‌ها هم کار کردیم و آقای حبیبی(معاون رییس جمهور وقت )برای بازدید آمدند و پس از آن خانه عباسیان و عامری‌ها و حمام و غیره نیز مرمت شد و هیئت مرمت کاشان بنا شد یک مثلث به نام احیاگران کاشان از جنابان آقایان مهلوجی، امینیان و بنده.
در این مسیر حجم مشکلات اجتماعی پنج برابر مشکلات مرمت بود چون مردم و مدیران مخالف این بودند  و عقیده داشتند که این پول بیت المال را خرج خانه‌های خرابه (خانه های تاریخی )نکنید و به جای آن برای جوانان خانه بسازید و من را دیوانه خطاب می‌کردند در خیابان‌ها که راه می‌رفتم می‌گفتند این دیوانه است…
یک شب امام جماعت یکی از مساجد کاشان پشت تریبون گفت بروید و جلوی این دیوانه را بگیرید او می‌خواهد اجنبی‌ها را وارد کاشان کند اینجا دارالمومنین است ، اجنبی می‌آید و ناموس ما را می‌برد و… فردای آن شب من به مسجد رفتم و بین دو نماز جلوی امام جماعت دو زانو نشسته‌ام و به او گفتم: من راجع به سخنرانی دیشب شما می‌خواهم اندکی سخن بگویم اگر شما و مردم مجاب شدید فبه المراد اگر مجاب نشدید بنده قول می‌دهم که فردا صبح همه پروژه‌های مرمت را لغو کنم  و بعد از آن با یکدیگر دست دادیم و سخنرانی خود را اینگونه شروع کردم من هفته پیش جزیره سیری آخرین جزیره ایران پس از تنب کوچک و تنب بزرگ بودم و آنجا در دست شرکت نفت است . از من دعوت شده بود که مسجدی به سبک ایرانی اسلامی در این جزیره بسازم در آنجا کشتی‌های فرانسوی در صف بودند که نفت ما را ببرند وقتی آن صحنه را دیدم بغض شدیدی گلویم را گرفت که این نفت روزی بالاخره تمام خواهد شد آن موقع چه باید کرد؟ مردم، نفت ما که تمام بشود آن وقت آنها می‌توانند توی سر ما بزنند و اقتصاد ما فلج می‌شود و ما از نظر صنعت به جهان نمی‌رسیم آن وقت است که گدا می‌شویم و اونجاست که ناموس ما می‌رود آن توریست‌هایی که به اینجا می‌آیند اگر به گفته حاج آقا به خاطر این مسائل بخواهند به ایران بیایند دیوانه هستند. آنها هم در دارالمومنین کاشان می‌آیند که سیلک ما را که اولین تمدن شهری هست ببینند خانه‌های ما را ببینند و می‌گویند :آنطوری که در رسانه‌ها از ایرانیان  سخن می‌گویند اشتباه است، این‌ها تمدن دارند. اینکه امام خمینی می‌فرمایند : باید فرهنگمان را صادر کنیم یکی از راه هایش همین است آنها مبلغان ایران در سرزمین‌های دیگر می‌شوند هنر دست کاشان در انگلستان یعنی حضور ما در آن کشور… اینجا بود که امام جماعت مسجد دستان خود را بالا برد و گفت من تسلیم هستم.
و از مخالف‌های دیگر فرمانداری کاشان بود و در در جلسه‌ای گفتند: ما هرچه بدبختی داریم اثر این خانه خرابه‌ها هست و این پول‌ها را خرج خشت و گل می‌کنید و این بساطتان را از خونه طباطبایی‌ها جمع کنید من وسط سخنرانی ایستادم و گفتم: اجازه هست که من صحبت کنم این‌ خانه خرابه هایی که می‌گویید سرمایه‌های ملی ما هستند و خانه طباطبایی زیباترین خانه ایران است اما ما نسبت به سرزمین خویش مسئولیت داریم و…

مخالفتی دیگر روزی جمعی از مردم با پای پیاده از خیابان علوی تا خانه امام جمعه پیاده رفتند و آقای یثربی (امام جمعه کاشان )که مردی روشن ضمیر بود ساعت ۱۰ شب به من زنگ زد آقای حلی چه کار دارید می‌کنید می‌خواهید مردم را ضد انقلاب بکنید صد نفر آدم علیه شما آمدند اینجا ،ایشان پس از آنکه توضیحات من را شنیدند گفتند: من در خطبه‌های نماز جمعه از شما و این کار شما حمایت خواهم کرد و خودم شخصاً به بازدید کار شما می‌آیم این داستان حدود ۴ سال طول کشید…


چهار سال مبارزه مثل یک جنگجوی صلح طلب …
بله ۴ سال مبارزه همراه با فرهنگسازی و کار ، تا سال ۷۷ خیلی از مردم که مخالف بودند تا اینکه یک روز یکی از افرادی که خود سردسته‌ این مخالفان بودند با من تماس گرفتند تا گوشی را برداشتم گفتم : دیگه بفرمایید چون در این چند سالها مدام تحت فشار بودم از جانب آنها

گفت: من سه تا کار با شما دارم اولاً می‌خواهم از شما حلالیت بطلبم چون الان دیگر در خیابان علوی جا نیست آنقدر که رفت و آمد زیاد شده است و شماها بودید که باعث این رونق شده اید ما اشتباه کردیم و ما برعکس این فکر می‌کردیم ما را حلال کنید که شما را اذیت کردیم ثانیاً به عنوان یک شهروند از شما تشکر می‌کنم ثالثاً شماره دیگر اعضای مرمت را بدهید تا از آنها هم تشکر کنم.
از آن زمان به بعد داستان به نوع دیگری رقم خورد مردم خود مشارکت می‌کردند خانه می‌خریدند و مرمت می‌کردند و اگر خانه‌ای جایی می‌خواست خراب بشود مردم خودشان به من زنگ می‌زدند که آقای حلی لطفاً بیایید و جلوی این تخریب را بگیرید حیف است و پس از آن دیگر نهادها و سازمان‌ها هم آمدند خانه‌ها را خریدند مرمت کردیم و سرمایه‌گذار جذب شد از ایرانی های مقیم استان‌های دیگر و همچنین خارج از ایران الان تنها شهری که در ایران خارجی‌ها هم در آن اقدام به سرمایه‌گذاری می‌کنند و خانه می‌خرند کاشان است به عنوان مثال آشپز معروف خانم آریانا باندی در اینجا خانه خرید و مدرسه آشپزی ساختند و در سال گذشته برای شیخ محمد بنایی در هتل آتلانتیس ساختیم  ایشان چهار رستوران به نام چهار سرآشپز دنیا ساخت یکی از آنها رستوران ایرانی آریانا باندی است  من معماری کاشان را به آنجا بردم و بسیار هم زیبا شد یکی از دیگر برکات این مرمت‌ها حضور آقای مارکوس ایران شناس و شرق شناس بود  ایشان آلمانی هستند و در دانشگاه‌های کاشان هم همایش دارند این دانشمند اولین بار که به خانه تاریخی تاج دفتر من آمد گفت :من آلمانی هستم و در آنجا خیلی صحبت از کاشان بود من آمدم  تا ببینم کاشان چیست و کجاست وقتی آمدم دیدم خیابان‌های شهر منظره آشفته‌ای دارد و گفتند برو به خیابان علوی آمدم اینجا و دیدم اینجا بدتر کولرها ، نماهای مغازه‌ها ، ناهمگونی خانه‌ها و پرسیدم این مکان توریستی کاشان است ؟ عجب کاری کردم که به اینجا آمدم و بعد رفتم به خانه طباطبایی ها و بعد عباسی‌ها و پشت هم گفتم : واووووو  فقط یک سوال برایم پیش آمد پس از بازدید این خانه‌ها یا شما فرزندان آنها نیستین یا آنها پدران شما نبودند که این آثار را خلق کردند و شما صاحب این آثار هستین در این شهر
گفتم : دستتان درد نکند آقای دکتر پس ما حرامزاده‌ایم
گفت  : نه نه
گفتم : آقای دکتر هم ما فرزندان آنها بوده‌ایم هم آنها پدران ما بودند ما متاسفانه فرزندان ناخلفی بوده‌ایم حالا خود ایشان در کاشان خانه خریدند و ما برایشان مرمت کردیم
ویم دل وی مجسمه ساز چند سال پیش یک کشتی از آثارش را به موزه هنرهای معاصر ایران آورد و برای اولین بار کل موزه دو ماه در اختیار این هنرمند قرار داده شد ایشان ۸ خانه در اینجا خریدند و می‌خواهند موزه بین المللی برای خودش و همکارانش درست کنند خلاصه اتفاقات خوبی افتاد و کاشان به دنیا معرفی شد

پس شما پس از تمام مبارزاتی که انجام دادید توانستید به رسالتی که در دل خود داشتید که هنر و فرهنگ ایرانی را به دنیا معرفی کنید دست پیدا کنید؟

نمی‌دانم اما تمام تلاش خویش را در این امرانجام دادم مثلا  یک همایشی در خانه آسیای انگلستان برگزار شد من ابتدا فکر می‌کردم نمایشگاه بین المللی است و ما را دعوت کردند بعد فهمیدم نه این همایش فقط برای شهر کاشان برگزار شده است و من تنها سخنران هستم.  اساتید موزه‌ها و معمارها و… نیز بودند و بحث ما معماری ایران به روایت خانه‌های تاریخی کاشان و معماران حکیم و معماری حکیمانه بود چون من اعتقاد دارم که  معمارانی که این آثار را ثبت کرده‌اند دانشمندانی نبودند بلکه آنها حکیم بودند یعنی دانشمندانی هستند که حکیم شده‌اند.
من در پاورپوینتم مطالب متنوع  هم آورده بودم مثلاً از ارزش‌ها و ویژگی‌های خانه‌های تاریخی ،سبک روش مردمان کاشان از صبوری و قناعتشان صحبت کرده‌ام

پس از آن دکتر بعیدی نژاد در مورد معماری ایرانی در سفارت ایران صحبت کردیم اما من موضوع را عوض کردم و گذاشتم معماری پیوسته ایران که استقبال خوبی هم از این موضوع شد.
در ترکیه سمپوزیوم معماری جهان در مورد خانه عامری‌ها سخنرانی کردم عامری‌ها بزرگترین پروژه مرمتی ایران شد و پس از چندین سفر که به همایش‌ها و کنگره‌های خارجی دعوت شدیم و متوجه شدم که یکی از بزرگ‌ترین پروژه‌های مرمتی جهان همین سرای عامری است پس از آن شهردار ترکیه گفت :فقط عامری‌های کاشان برابر بود با کل سمپوزیوم ضربدر دو
ایشان سه روز هتل من را به  ۵ روز تمدید کردند و با من یک جلسه مخصوص گذاشتند و سوالی که داشتند این بود که می‌خواستند بدانند که چه شد مردم ایران در این کار شرکت کردند و گفت :چطور مردم را جذب کردی ما همه این کارها را باید خودمان انجام دهیم .
استاد شما به نوعی فرزند خلف کاشان و یکی از مردان احیا و باززایی کاشان می‌توان نامید با توجه که اکنون همه در پی تخریب‌های خانه‌ها و ساخت‌های غربیلک‌هایی هستند نه به فکر ساختن خانه، شما نگاه رو به گذشته داشتید و پاسدار این خانه‌های تاریخی بودین و با توجه به روایت زندگیتان این دغدغه همیشه شما بوده است.
ببینید هر کسی در زندگی به چیزی عشق می‌ورزد هیچکس در خاندان ما معمار نبود این یک کششی بود که در من فقط وجود داشت در کاشان تا به امروز ۳۶۰ خانه مرمت شده است.
یک نکته‌ای که شما به آن اشاره کردین معماری حکیمانه است ما در هر رشته‌ای به این حکیم بودن را قائل هستیم و به دنبال تخصص نیستیم در فلسفه مشاهده ما پنج مرحله گوالش داریم  گوالش زبان خانه که وابستگی های ابتدایی و خام و ناآموخته ماست و زبان ادبی، کسی که به عمق و ژرفای چیزی پی می‌برد و پس از آن زبان علمی و پس از آن زبان فلسفی و بعد از آن زبان هنری که دو مورد آخر نمودار حکمت است گویی کسانی که این خانه‌ها را می‌ساختند فقط قصدشان ساختن خانه نبوده است بلکه این حکمت از وجود گوالش یافته سرچشمه می‌گرفت.
فرق بسیار است بین حکیم و دانشمند ،دانشمند در زمینه خودش همه جور دانشی دارد اما حکیم دانشمندی است که بینش دارد و همچنین عمل می‌کند علم و عمل را با هم دارد ارتباط با خدا دارد کار و حرف بیهوده نمی‌زند حکیم فقط در خودش نیست آنها با مردم بودند ولی مثل مردم نبودند برای عشق درونی کار نمی‌کردند آقای مطهری می‌گوید:عالم بدون عمل مثل چراغ روشن در شب در دست دزد است حکیم خون دل خورده این معماران انسان‌های معمولی نبودند خانه عباسیان به عنوان ارزشمندترین خانه مسکونی است دو قرن پیش بدون دانشگاه و حتی بدون حمایت از هیچ حکومتی ساخته شدند.
چندین سال پیش در زمان آقای خاتمی یک همایشی در اصفهان برگزار شد ۶۰۰ معمار کاندید و ۳۰ نفر انتخاب شدند و بین این ۳۰ نفر ۵ نفر معمار را برای ۵ استان انتخاب شدند از استاد اصغر شهباز برای تهران حاج رضا یزد و کرمان من معمار اصفهان و مرکزی انتخاب شدم و بین ۵ نفربنده به عنوان معمار برتر ایران انتخاب شدم پس از آن خبرنگار از من پرسید: استاد چه چیزی باعث شد که شما معمار برتر شدید من گفتم :ما در کاشان یک ضرب المثل داریم که از درد ناعلاجی به خانم گربه میگن خانم باجی اگر این معمارانی که چند صد سال پیش آثاری مثل چله ستون و غیره را خلق کردند زنده بشوند آنها ما را به گچ‌کاری هم قبول ندارند ما ادای آنها را نمی‌توانیم در بیاریم خیلی مهم است این را بدون تعارف می‌گویم متاسفانه انقدر معمار نداریم در ایران که من معمار برتر شدم
ثانیاً پدر و مادرم از من راضی هستند خبرنگار گفت استاد من از شما سوال فنی  کردم
حلی
من هم فنی پاسخ شما را دادم چون من خودم فکر می‌کنم که چه شد به اینجا رسیدم و فقط می‌گویم از دعای آنها بوده است
  نخستین همایش مسجد و افق آینده  از کشورهای اسلامی آمدند همایش در گنبدخانه آقا بزرگ بود تمامی نتیجه‌گیری این بود که  آقای بهشتی گفت ما ۷۰ سال چیزی را گم کردیم و خیلی کوچه به کوچه دنبال آن گشتیم و خوشبختانه در اینجا در مسجد آقا بزرگ آن راپیدایش کردیم.
اسم سایت ما اوروانه است اوروانه در زبان اوستایی یعنی روان، شما هم ارتباط روان ایرانی و معماری ایرانی را چگونه می‌سنجید؟

 معماری ایرانی یک پروژه و یک سازه نیست بلکه یک پروژه خودسازی نیز بوده است باغ ایرانی و فلسفه آن علاوه بر جوش و خروش یک پیمان‌بندی بوده خیر دیگران را خواستند خیلی مهم است گره از کار دیگران باز کردند در خانه و فامیل  و… از ویژگی‌های مهم معماری ایرانی خیرمندی آنهاست هم کارفرماها و هم کارگران آدم‌های خیرمندی بودند که فقط به فکر خویشتن نبودند فرق بین معماری و عمران این است عمرانی‌ها خانه می‌سازند ولی معمار باید ویژگی‌های درونی خاص داشته باشد پس اولین ارزش معماری خیرمندی شد و دوم در طلب یاد گرفتن بودند بنده  همین الان در رشته خودم هر آنچه که در دنیا هست را موظف می‌دانم که بدانم و همین باعث می‌شود که با کلاس ششم ابتدایی بتوانم در دانشگاه تدریس کنم سوم معماران ایرانی اعتقاد به خدا داشتند و خداوند را ناظر بر رفتار و کردار خویش می‌دانستند و لذا خود را موظف می‌دانستند که خوب‌ترین کار را انجام بدهند و چهارم عشق به کار خویش داشتند.
شما به عنوان یک معمار با نوزایی  یا کار تقلیدی و یا کار تلفیقی موافق هستید؟
من همیشه اصرار داشتم که ما باید کار معماری دیروز و امروز را تلفیق کنیم و کارهایی بسازیم اما الان این اعتقاد را ندارم با اینکه بهترین ساختمان‌های تلفیقی را در ایران ساخته‌ام اما الان اعتقاد دارم که باید فقط خطوط معماری و ارزش‌های ایرانی را بسازیم در کار اما نباید ادای معماران قدیم را در بیاریم آنها بهترین‌ها را ساختند و ما هم باید کارهای با هویت بسازیم اما تقلید کردن که اسمش کار هنری نیست یک معمار واقعی کسی است که ارزش‌های پیشینیان را حفظ و به آن  توانمندی افزوده به آن ببخشد چرا مثلاً وقتی که مسجدی به خوبی مسجد آقا بزرگ هست ما باید یکی مثل آن بسازیم؟
من سال‌ها دغدغه این را داشتم که نباید در بافت تاریخی خانه‌های بی‌هویت ساخت و مردم می‌گفتند : خانه با هویت زمین بزرگ می‌خواهد و در آخر خودم زمینی را خریدم و خانه‌ای ساختم به نام محبوب به مساحت ۱۸۱ متر و با حمام و خزینه و بادگیر و آسانسور و حیاط مرکزی که باز هم دوندگی‌های بسیار کردم تا این خانه  جواز بگیرم همه مخالف یه همچین ساختمانی بودند اما الان با همه دوندگی‌هایی که کردم هر کس که خانه محبوب را بسازد تحصیلات و جوازهای رایگان می‌تواند بگیرد پس از آن درمانگاه محبوب را هم ساختیم و الان در این فکر هستی که یک مدرسه محبوب بسازیم.

فرزند شما یا بهتر بگویم میراث شما برای رشته معماری علاوه بر فعالیت های ارزشمندی که برای کاشان انجام دادید چیست؟
شیوه حلی

در امر مرمت و استفاده کاربردی مثل هتل ها یک امری که مطرح است امر ایمنی و مقاوم سازی است از پی همین دغدغه با اجازه صاحب پروژه خانه منوچهری ، من اتاق شاه نشین خانه را با مش گالوانیزه کار کردم و همزمان خانه امام در قم را هم همچنین مقاوم سازی کردمئدر تبریز همایش نقد مرمت گذاشته شد تا آن زمان دو نفر فقط مقاومت سازی کردند که یکی از آنها من بودم اولین همایش مقاوم سازی در جهان در تبریز که برگزار شد من آنجا عنوان کردم که ما اولین پله مقاوم سازی هستیم و آن زمان من و گروهی  یک سال کار پژوهشی کردیم که چگونه می‌توانیم خانه‌ها را مقاوم سازی بکنیم  پس از آن روشی که من مقاوم سازی کرده بودم پذیرفته شد و به نام شیوه حلی نامگذاری شد.
استاد در رشته معماری ایرانی چه چیزی به نظر شما به دست فراموشی سپرده شده است؟
ارزش‌های معماری همان‌هایی را که نام بردم و مهمتر همه آنها خیرمندی است که متاسفانه اکنون فراموش شده است

مهراز(معمار)

مصاحبه با استاد سید اکبر حلی (معمار و مرمت گر خانه های تاریخی کاشان)

مصاحبه گر: آزاده داورزنی

از کوچه پس کوچه‌های کهن شهر کاشان که می‌گذری گویی در تاریخ قدم می گذاری آن هم دقیقا در جایی که اولین تمدن بشری یعنی “سیلک” بنا شده است . نام کاشان که می ‌آید اولین اسمی که در نزد من تداعی می شود نام امیر کبیر است ، او که فرزند خلف سرزمین خویش بود و فراتر از زمانه خویش می اندیشید و دغدغه سربلندی فرهنگ ایران را در وجود خود داشت و مشتاق این بود که برای آبادانی و سرافرازی ایران قدم بردارد . گاهی فکر می کنم که اگر هرکدام از مردم این دیار کهن مشتاق اعتلای سرزمین خویش باشند در هر جایگاه ومقامی می‌توانند مانند امیرکبیر باشند .او که جز دغدغه رشد و سرافرازی فرهنگی سودایی نداشت به قول فردوسی بزرگ :

فریدونِ فرّخ، فرشته نبود

ز مُشک و ز عنبر سرشته نبود

ز «داد» و «دَهِش» یافت او نیکویی

تو داد و دهش کن، فریدون تویی

و اما کاشان معروف به شهر خانه ، خانه های تاریخی این شهر همچون نگینی در سرزمین کهن ما می‌درخشند و حکایت از ذوق هنر مهرازانی را دارند که کارشان ساخت و ساز نبوده است و گویی آنها به واسطه این خشت و گل ها خودسازی می کردند .خانه برای آنها خوابگاه و محل رفع نیازهای سطحی انسان نبوده است بلکه آن مهراز گویی می‌خواسته است از خاک تا افلاک را در نظرگاه انسان قرار دهد .

 از نظرگاه ” فلسفه مشاهده ” ( کتاب زبان و زمان نوشته معین کمالی ) انگیزه محافظت از میراث گذشتگان کار زبان خانه ماست اما کسی که مقصودش مرمت میراث گذشتگان و نوزایی است بدنبال ماندن در زبان خانه نیست بلکه در پی کشف حکمت است و راه این حکمت­جویی از راه ادبی می گذرد و با علم پیراسته می شود و به ژرفا می پردازد همچون استاد علی اکبرحلی که مرد مرمت و بازنگری کاشان امروز بوده است و با هنر و اندیشه خویش خانه های تاریخی کاشان را جانی دوباره بخشیدند .از پس رسالتی که به پاسداری از فرهنگ سرزمین خویش داریم اینبار به دیدار استاد زبردست هنر ایرانی رفته ایم: استاد سید اکبر حلی…

استاد گرامی در روانشناسی روایت زندگی یک انسان از اهمیت بسیار خاصی برخوردار است از این جهت که در برابر رخداد های زندگی فرد چه رویکرد هایی را برگزیده است . شما به عنوان یک معمار برجسته ایرانی از چگونه روایتی برخوردار هستید؟
سلام من سید اکبر حلی معمار مرمت بناهای تاریخی ، زیارتگاه‌ها، ساختمان‌های تلفیقی قدیمی و جدید در ایران هستم . اگر روایت زندگی خویش را بخواهم تعریف کنم با نقل قولی از استاد خویش حاج حبیب الله بزرگی شروع می‌کنم که ایشان می فرمودند: زمانی که شما (استاد حلی ) چهار ساله بودی من برای پدرت خانه‌ای می‌ساختم شما از صبح تا شب در باغچه خانه‌های گلی می‌ساختی و خراب می‌کردی همان جا رو کردم به پدرت و به او گفتم : این بچه در آینده  یک معمار خواهد شد و این روایت همیشه ورد زبان استاد من بود. به هر حال هر انسانی چیزی از کودکی گویی در خونش هست به عنوان مثال برادر من سید احمد حلی از ۷ سالگی آواز می‌خواند و ۱۳ سالگی به رادیو راه پیدا کرد و آهنگ کوزه‌گر را اجرا کرد و ۲۰ سالگی هم معاون استاد صبحدل شد و همچنین مسئول برنامه‌های مذهبی و مثنوی همراه با استاد حسن‌زاده بود  و بعد از آن هم استاد آواز در شهر کاشان شدند که متاسفانه در کرونا ایشان را از دست دادیم . برای من هم این چنین بود من بسیار به بنایی علاقمند بودم از ۷ سالگی شاگرد بنا بودم و سه ماه تعطیلات و بنایی می‌رفتم. در آن زمان یعنی حدود شصت سال پیش فرهنگ ارزش‌های تاریخی مرده بود و همه معتقد بودند که تیرآهن شایسته ساختمان سازی است و سقف قوسی و این‌ها دیگر به درد ساختمان سازی نمی‌خورد و این تفکر از آگاه نبودن مردم ، مدیران و مجامع علمی تا حتی استاد بناهایی مثل استاد خودم بود.

به یاد دارم که هشت ساله بودم به همراه استادم که در خانه کتابچی یکی از خانه‌های تاریخی مشغول کار بودیم یک روزکه استاد مقرنس‌های آن خانه را خراب کرد در آن لحظه بدون معطلی من ناراحت شدم و به استاد خویش اعتراض کردم و گفتم :استاد چرا وقتی بلد نیستی درست بکنی خراب می‌کنی و استادم خشمگین شد و سیلی محکمی به روی صورتم زد وقتی که به خانه رفتم مادرم دست استادم را روی صورتم دید و گفت چه شده شرح داستان را که تعریف کردم مادرم گفت:در زیارت نامه امام رضا در مورد احترام به  مقام پدران و مادران آمده است و بعد از آن در مورد احترام به مقام استاد تاکید می‌کند و باید تو برگردی بر سر کارت و از استادت عذرخواهی بکنی و بدین سبب من به کارم برگشتم.

 در سیزده سالگی یک استاد بنا فعال بودم این خیابان علوی در آن زمان تازه احداث شده بود که طاق قوسی اینجا را  می‌زدیم و دیگر در هجده سالگی یک معمار فعال بودم اولین مدرسه‌ای که ساختم در برزک بود اولین پاساژ کاشان در سرای حجاریان را ساختم از همان زمان که کار من شروع شد در اطراف کاشان در هر روستایی که بروید من بیش از ۱۰۰ مسجد، حسینیه و زیارتگاه ساخته ام.

در زمانه ی اکنون که همه نگران آینده هستند شما چرا نگران گذشته بوده‌اید مثلاً در قرن ۱۴ و ۱۵ میلادی که رنسانس شکل می‌گیرد مردمان غرب گذشته خود را پالایش می‌کنند پلشتی‌های آن را دور می‌ریزند و یک نوزایی را ایجاد می‌کنند اینان به نوعی  میراث‌داران گذشتگان خود بودند و گذشته خود را فراموش نکردند یکی از مسائلی که در این زمانه ما دچار آن هستیم این هست که ما گذشته سرزمین خویش را به دست فراموشی سپرده‌ایم و گاهی هم که به آن می‌نگریم  لب‌هایمان به حسرت باز می‌شود و انسان‌های گذشته‌گرایی می‌شویم ، علاوه بر این هر انسانی از هنگام تولد با کد وجودی متولد می‌شود که از کودکی با آن در صحنه‌های مختلف مواجه می‌شود روایت زندگی شما در این رویارویی چگونه بوده است؟

من از همان زمان که از خراب شدن مقرنس زیر دست استاد خویش به خروش آمدم نگران هنرهای اصیل ایرانی بودم و برای همین دغدغه در این مسیر قدم برداشتم در بیست و هفت سالگی یک سری از کارهای معماری گره‌ها و قوس‌ها مقرنس ها و اصول اربعه و رمز رسم آنها را جمع آوری کردم و شروع به نوشتن کردم برای این جمع آوری با موتور به اصفهان و یزد و شیراز سفر کردم و قوس‌ها را الگو برمی‌داشتم و در 30 سالگی کتاب گره‌ها و قوس‌های معماری ایران را منتشر شد .


سال 1374 با آقای مهلوجی( وزیرمعادن و فلزات در دوره ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی ونماینده مردم کاشان در مجلس )که برای کاشان هم خیلی زحمت بسیار کشیده اند ،در آن زمان ایشان با آقای رفسنجانی به کاشان آمدند و بناهای تاریخی را به ایشان نشان دادند وقتی جناب هاشمی از خانه‌ها دیدن کردند دستور مرمت داده شد و فرمودند که ظرف شش ماه باید این خانه‌ها مرمت شود که به نتیجه برسد و من گفتم: اینجا پروژه‌اش گچ کاری نیست و کار ما اینجا هنر مرمت است و در آخر زمان تعیین شده برای  مرمت ۱۱ ماه شد و برای انجام این پروژه  سه شیفته کاری مرمت تعریف کردیم.
و در آخر روی مرمت روی کوچه‌ها هم کار کردیم و آقای حبیبی(معاون رییس جمهور وقت )برای بازدید آمدند و پس از آن خانه عباسیان و عامری‌ها و حمام و غیره نیز مرمت شد و هیئت مرمت کاشان بنا شد یک مثلث به نام احیاگران کاشان از جنابان آقایان مهلوجی، امینیان و بنده.
در این مسیر حجم مشکلات اجتماعی پنج برابر مشکلات مرمت بود چون مردم و مدیران مخالف این بودند  و عقیده داشتند که این پول بیت المال را خرج خانه‌های خرابه (خانه های تاریخی )نکنید و به جای آن برای جوانان خانه بسازید و من را دیوانه خطاب می‌کردند در خیابان‌ها که راه می‌رفتم می‌گفتند این دیوانه است…
یک شب امام جماعت یکی از مساجد کاشان پشت تریبون گفت بروید و جلوی این دیوانه را بگیرید او می‌خواهد اجنبی‌ها را وارد کاشان کند اینجا دارالمومنین است ، اجنبی می‌آید و ناموس ما را می‌برد و… فردای آن شب من به مسجد رفتم و بین دو نماز جلوی امام جماعت دو زانو نشسته‌ام و به او گفتم: من راجع به سخنرانی دیشب شما می‌خواهم اندکی سخن بگویم اگر شما و مردم مجاب شدید فبه المراد اگر مجاب نشدید بنده قول می‌دهم که فردا صبح همه پروژه‌های مرمت را لغو کنم  و بعد از آن با یکدیگر دست دادیم و سخنرانی خود را اینگونه شروع کردم من هفته پیش جزیره سیری آخرین جزیره ایران پس از تنب کوچک و تنب بزرگ بودم و آنجا در دست شرکت نفت است . از من دعوت شده بود که مسجدی به سبک ایرانی اسلامی در این جزیره بسازم در آنجا کشتی‌های فرانسوی در صف بودند که نفت ما را ببرند وقتی آن صحنه را دیدم بغض شدیدی گلویم را گرفت که این نفت روزی بالاخره تمام خواهد شد آن موقع چه باید کرد؟ مردم، نفت ما که تمام بشود آن وقت آنها می‌توانند توی سر ما بزنند و اقتصاد ما فلج می‌شود و ما از نظر صنعت به جهان نمی‌رسیم آن وقت است که گدا می‌شویم و اونجاست که ناموس ما می‌رود آن توریست‌هایی که به اینجا می‌آیند اگر به گفته حاج آقا به خاطر این مسائل بخواهند به ایران بیایند دیوانه هستند. آنها هم در دارالمومنین کاشان می‌آیند که سیلک ما را که اولین تمدن شهری هست ببینند خانه‌های ما را ببینند و می‌گویند :آنطوری که در رسانه‌ها از ایرانیان  سخن می‌گویند اشتباه است، این‌ها تمدن دارند. اینکه امام خمینی می‌فرمایند : باید فرهنگمان را صادر کنیم یکی از راه هایش همین است آنها مبلغان ایران در سرزمین‌های دیگر می‌شوند هنر دست کاشان در انگلستان یعنی حضور ما در آن کشور… اینجا بود که امام جماعت مسجد دستان خود را بالا برد و گفت من تسلیم هستم.
و از مخالف‌های دیگر فرمانداری کاشان بود و در در جلسه‌ای گفتند: ما هرچه بدبختی داریم اثر این خانه خرابه‌ها هست و این پول‌ها را خرج خشت و گل می‌کنید و این بساطتان را از خونه طباطبایی‌ها جمع کنید من وسط سخنرانی ایستادم و گفتم: اجازه هست که من صحبت کنم این‌ خانه خرابه هایی که می‌گویید سرمایه‌های ملی ما هستند و خانه طباطبایی زیباترین خانه ایران است اما ما نسبت به سرزمین خویش مسئولیت داریم و…

مخالفتی دیگر روزی جمعی از مردم با پای پیاده از خیابان علوی تا خانه امام جمعه پیاده رفتند و آقای یثربی (امام جمعه کاشان )که مردی روشن ضمیر بود ساعت ۱۰ شب به من زنگ زد آقای حلی چه کار دارید می‌کنید می‌خواهید مردم را ضد انقلاب بکنید ۱۰۰ نفر آدم علیه شما آمدند اینجا ،ایشان پس از آنکه توضیحات من را شنیدند گفتند: من در خطبه‌های نماز جمعه از شما و این کار شما حمایت خواهم کرد و خودم شخصاً به بازدید کار شما می‌آیم این داستان حدود ۴ سال طول کشید…


چهار سال مبارزه مثل یک جنگجوی صلح طلب …
بله ۴ سال مبارزه همراه با فرهنگسازی و کار ، تا سال ۷۷ خیلی از مردم که مخالف بودند تا اینکه یک روز یکی از افرادی که خود سردسته‌ این مخالفان بودند با من تماس گرفتند تا گوشی را برداشتم گفتم : دیگه بفرمایید چون در این چند سالها مدام تحت فشار بودم از جانب آنها

گفت: من سه تا کار با شما دارم اولاً می‌خواهم از شما حلالیت بطلبم چون الان دیگر در خیابان علوی جا نیست آنقدر که رفت و آمد زیاد شده و شماها باعث این رونق شده اید ما اشتباه کردیم و ما برعکس این فکر می‌کردیم ما را حلال کنید شما را اذیت کردیم ثانیاً به عنوان یک شهروند از شما تشکر می‌کنم ثالثاً شماره دیگر اعضای مرمت را بدهید تا از آنها هم تشکر کنم.
از آن زمان به بعد داستان دیگر جور دیگری رقم خورد مردم خود مشارکت می‌کردند خانه می‌خریدند و ملامت می‌کردند و اگر خانه‌ای جایی می‌خواست خراب بشود مردم خودشان به من زنگ می‌زدند که آقای حلی لطفاً بیایید و جلوی این تخریب را بگیرید حیف است و پس از آن دیگر نهادها و سازمان‌ها هم آمدند خانه‌ها را خریدند مرمت کردیم و سرمایه‌گذار جذب شد از ایرانی های مقیم استان‌های دیگر و همچنین خارج از ایران الان تنها شهری که خارجی‌ها هم در آن اقدام به سرمایه‌گذاری می‌کنند و خانه می‌خرند کاشان است به عنوان مثال آشپز معروف خانم آریانا باندی در اینجا خانه خرید و مدرسه آشپزی ساختند و در سال گذشته برای شیخ محمد بنایی در هتل آتلانتیس ساختیم  ایشان چهار رستوران به نام چهار سرآشپز دنیا ساخت یکی از آنها رستوران ایرانی آریانا باندی است  من معماری کاشان را به آنجا بردم و بسیار هم زیبا شد یکی از دیگر برکات این مرمت‌ها حضور آقای مارکوس ایران شناس و شرق شناس بود  ایشان آلمانی هستند و در دانشگاه‌های کاشان هم همایش دارند این دانشمند اولین بار که به خانه تاریخی تاج دفتر من آمد گفت :من آلمانی هستم و در آنجا خیلی صحبت از کاشان بود من آمدم  تا ببینم کاشان چیست و کجاست وقتی آمدم دیدم خیابان‌های شهر منظره آشفته‌ای دارد و گفتند برو به خیابان علوی آمدم اینجا و دیدم اینجا بدتر کولرها ، نماهای مغازه‌ها ، ناهمگونی خانه‌ها و پرسیدم این مکان توریستی کاشان است ؟ عجب کاری کردم که به اینجا آمدم و بعد رفتم به خانه طباطبایی ها و بعد عباسی‌ها و پشت هم گفتم : واووووو  فقط یک سوال برایم پیش آمد پس از بازدید این خانه‌ها یا شما فرزندان آنها نیستین یا آنها پدران شما نبودند که این آثار را خلق کردند و شما صاحب این آثار هستین در این شهر
گفتم : دستتان درد نکند آقای دکتر پس ما حرامزاده‌ایم
گفت  : نه نه
گفتم : آقای دکتر هم ما فرزندان آنها بوده‌ایم هم آنها پدران ما بودند ما متاسفانه فرزندان ناخلفی بوده‌ایم حالا خود ایشان در کاشان خانه خریدند و ما برایشان مرمت کردیم
ویم دل وی مجسمه ساز چند سال پیش یک کشتی از آثارش را به موزه هنرهای معاصر ایران آورد و برای اولین بار کل موزه دو ماه در اختیار این هنرمند قرار داده شد ایشان ۸ خانه در اینجا خریدند و می‌خواهند موزه بین المللی برای خودش و همکارانش درست کنند خلاصه اتفاقات خوبی افتاد و کاشان به دنیا معرفی شد

پس شما پس از تمام مبارزاتی که انجام دادید توانستید به رسالتی که در دل خود داشتید که هنر و فرهنگ ایرانی را به دنیا معرفی کنید دست پیدا کنید؟

نمی‌دانم اما تمام تلاش خویش را در این امرانجام دادم مثلا  یک همایشی در خانه آسیای انگلستان برگزار شد من ابتدا فکر می‌کردم نمایشگاه بین المللی است و ما را دعوت کردند بعد فهمیدم نه این همایش فقط برای شهر کاشان برگزار شده است و من تنها سخنران هستم.  اساتید موزه‌ها و معمارها و… نیز بودند و بحث ما معماری ایران به روایت خانه‌های تاریخی کاشان و معماران حکیم و معماری حکیمانه بود چون من اعتقاد دارم که  معمارانی که این آثار را ثبت کرده‌اند دانشمندانی نبودند بلکه آنها حکیم بودند یعنی دانشمندانی هستند که حکیم شده‌اند.
من در پاورپوینتم مطالب متنوع  هم آورده بودم مثلاً از ارزش‌ها و ویژگی‌های خانه‌های تاریخی ،سبک روش مردمان کاشان از صبوری و قناعتشان صحبت کرده‌ام

پس از آن دکتر بعیدی نژاد در مورد معماری ایرانی در سفارت ایران صحبت کردیم اما من موضوع را عوض کردم و گذاشتم معماری پیوسته ایران که استقبال خوبی هم از این موضوع شد.
در ترکیه سمپوزیوم معماری جهان در مورد خانه عامری‌ها سخنرانی کردم عامری‌ها بزرگترین پروژه مرمتی ایران شد و پس از چندین سفر که به همایش‌ها و کنگره‌های خارجی دعوت شدیم و متوجه شدم که یکی از بزرگ‌ترین پروژه‌های مرمتی جهان همین سرای عامری است پس از آن شهردار ترکیه گفت :فقط عامری‌های کاشان برابر بود با کل سمپوزیوم ضربدر دو
ایشان سه روز هتل من را به  ۵ روز تمدید کردند و با من یک جلسه مخصوص گذاشتند و سوالی که داشتند این بود که می‌خواستند بدانند که چه شد مردم ایران در این کار شرکت کردند و گفت :چطور مردم را جذب کردی ما همه این کارها را باید خودمان انجام دهیم .
استاد شما به نوعی فرزند خلف کاشان و یکی از مردان احیا و باززایی کاشان می‌توان نامید با توجه که اکنون همه در پی تخریب‌های خانه‌ها و ساخت‌های غربیلک‌هایی هستند نه به فکر ساختن خانه، شما نگاه رو به گذشته داشتید و پاسدار این خانه‌های تاریخی بودین و با توجه به روایت زندگیتان این دغدغه همیشه شما بوده است.
ببینید هر کسی در زندگی به چیزی عشق می‌ورزد هیچکس در خاندان ما معمار نبود این یک کششی بود که در من فقط وجود داشت در کاشان تا به امروز ۳۶۰ خانه مرمت شده است.
یک نکته‌ای که شما به آن اشاره کردین معماری حکیمانه است ما در هر رشته‌ای به این حکیم بودن ارزشی بیش قائل هستیم و به دنبال تخصص نیستیم در فلسفه مشاهده ما پنج مرحله گوالش داریم  گوالش زبان خانه که وابستگی های ابتدایی و خام و ناآموخته ماست و زبان ادبی، کسی که به عمق و ژرفای چیزی پی می‌برد و پس از آن زبان علمی و پس از آن زبان فلسفی و بعد از آن زبان هنری که دو مورد آخر نمودار حکمت است گویی کسانی که این خانه‌ها را می‌ساختند فقط قصدشان ساختن خانه نبوده است بلکه این حکمت از وجود گوالش یافته سرچشمه می‌گرفت.
فرق بسیار است بین حکیم و دانشمند ،دانشمند در زمینه خودش همه جور دانشی دارد اما حکیم دانشمندی است که بینش دارد و همچنین عمل می‌کند علم و عمل را با هم دارد ارتباط با خدا دارد کار و حرف بیهوده نمی‌زند حکیم فقط در خودش نیست آنها با مردم بودند ولی مثل مردم نبودند برای عشق درونی کار نمی‌کردند آقای مطهری می‌گوید:عالم بدون عمل مثل چراغ روشن در شب در دست دزد است حکیم خون دل خورده این معماران انسان‌های معمولی نبودند خانه عباسیان به عنوان ارزشمندترین خانه مسکونی است دو قرن پیش بدون دانشگاه و حتی بدون حمایت از هیچ حکومتی ساخته شدند.
چندین سال پیش در زمان آقای خاتمی یک همایشی در اصفهان برگزار شد ۶۰۰ معمار کاندید و ۳۰ نفر انتخاب شدند و بین این ۳۰ نفر ۵ نفر معمار را برای ۵ استان انتخاب شدند از استاد اصغر شهباز برای تهران حاج رضا یزد و کرمان ،من نیز به عنوان معمار اصفهان و مرکزی انتخاب شدم و بین ۵ نفربنده به عنوان معمار برتر ایران انتخاب شدم پس از آن خبرنگار از من پرسید: استاد چه چیزی باعث شد که شما معمار برتر شدید من گفتم :ما در کاشان یک ضرب المثل داریم که( از درد ناعلاجی به خانم گربه میگن خانم باجی )اگر این معمارانی که چند صد سال پیش آثاری مثل چهلستون و غیره را خلق کردند زنده بشوند آنها ما را به گچ‌کاری هم قبول ندارند ما ادای آنها را نمی‌توانیم در بیاریم خیلی مهم است این را بدون تعارف می‌گویم متاسفانه انقدر معمار نداریم در ایران که من معمار برتر شدم.
ثانیاً پدر و مادرم از من راضی هستند خبرنگار گفت :استاد من از شما سوال فنی  کردم
من هم در پاسخ گفتم:من هم فنی پاسخ شما را دادم چون من خودم فکر می‌کنم که چه شد به اینجا رسیدم و فقط می‌گویم از دعای آنها بوده است.


  نخستین همایش مسجد و افق آینده بود که مهمانان بسیاری از کشورهای اسلامی آمدند همایش در گنبدخانه مسجد آقا بزرگ بود تمامی نتیجه‌گیری این بود که  آقای بهشتی گفت: ما ۷۰ سال چیزی را گم کردیم و خیلی کوچه به کوچه دنبال آن گشتیم و خوشبختانه در اینجا در مسجد آقا بزرگ آن راپیدایش کردیم.
اسم سایت ما اوروانه است اوروانه در زبان اوستایی یعنی روان، شما هم ارتباط روان ایرانی و معماری ایرانی را چگونه می‌سنجید؟

 معماری ایرانی یک پروژه و یک سازه نیست بلکه یک پروژه خودسازی نیز بوده است باغ ایرانی و فلسفه آن علاوه بر جوش و خروش یک پیمان‌بندی بوده خیر دیگران را خواستند خیلی مهم است گره از کار دیگران باز کردند در خانه و فامیل  و… از ویژگی‌های مهم معماری ایرانی خیرمندی آنهاست هم کارفرماها و هم کارگران آدم‌های خیرمندی بودند که فقط به فکر خویشتن نبودند فرق بین معماری و عمران این است عمرانی‌ها خانه می‌سازند ولی معمار باید ویژگی‌های درونی خاص داشته باشد پس اولین ارزش معماری خیرمندی شد.دوم اینکه در طلب یاد گرفتن بودند بنده  همین الان در رشته خودم هر آنچه که در دنیا هست خویش را موظف می‌دانم که بدانم ویادبگیرم و همین باعث می‌شود که با کلاس ششم ابتدایی بتوانم در دانشگاه تدریس کنم .سوم معماران ایرانی اعتقاد به خدا داشتند و خداوند را ناظر بر رفتار و کردار خویش می‌دانستند و لذا خود را موظف می‌دانستند که خوب‌ترین کار را انجام بدهند و چهارم عشق به کار خویش داشتند.
شما به عنوان یک معمار با نوزایی  یا کار تقلیدی و یا کار تلفیقی موافق هستید؟
من همیشه اصرار داشتم که ما باید کار معماری دیروز و امروز را تلفیق کنیم و کارهایی بسازیم اما الان این اعتقاد را ندارم با اینکه بهترین ساختمان‌های تلفیقی را در ایران ساخته‌ام اما الان اعتقاد دارم که باید فقط خطوط معماری و ارزش‌های ایرانی را بسازیم در کار اما نباید ادای معماران قدیم را در بیاریم آنها بهترین‌ها را ساختند و ما هم باید کارهای با هویت بسازیم اما تقلید کردن که اسمش کار هنری نیست یک معمار واقعی کسی است که ارزش‌های پیشینیان را حفظ و به آن توانمندی افزوده ببخشد چرا مثلاً وقتی که مسجدی به خوبی مسجد آقا بزرگ هست ما باید یکی مثل آن بسازیم؟
من سال‌ها دغدغه این را داشتم که نباید در بافت تاریخی خانه‌های بی‌هویت ساخت و مردم می‌گفتند : خانه با هویت زمین بزرگ می‌خواهد و در آخر خودم زمینی را خریدم و خانه‌ای ساختم به نام محبوب به مساحت ۱۸۱ متر و با حمام و خزینه و بادگیر و آسانسور و حیاط مرکزی که باز هم دوندگی‌های بسیار کردم تا این خانه  جواز بگیرم همه مخالف یک همچین ساختمانی بودند اما الان با همه دوندگی‌هایی که کردم هر کس که خانه محبوب را بسازد تسهیلات و جوازهای رایگان می‌تواند بگیرد پس از آن درمانگاه محبوب را هم ساختیم و الان در این فکر هستی که یک مدرسه محبوب بسازیم.

فرزند شما یا بهتر بگویم میراث شما برای رشته معماری علاوه بر فعالیت های ارزشمندی که برای کاشان انجام دادید چیست؟
شیوه حلی

در امر مرمت و استفاده کاربردی مثل هتل ها یک امری که مطرح است امر ایمنی و مقاوم سازی است از پی همین دغدغه با اجازه صاحب پروژه خانه منوچهری ، من اتاق شاه نشین خانه را با مش گالوانیزه کار کردم و همزمان خانه امام در قم را هم همچنین مقاوم سازی کردم .در تبریز همایش نقد مرمت گذاشته شد تا آن زمان دو نفر فقط مقاومت سازی کردند که یکی از آنها من بودم اولین همایش مقاوم سازی در جهان در تبریز که برگزار شد من آنجا عنوان کردم که ما اولین پله مقاوم سازی هستیم و آن زمان من و گروهی  یک سال کار پژوهشی کردیم که چگونه می‌توانیم خانه‌ها را مقاوم سازی بکنیم  پس از آن روشی که من مقاوم سازی کرده بودم پذیرفته شد و به نام شیوه حلی نامگذاری شد.
استاد در رشته معماری ایرانی چه چیزی به نظر شما به دست فراموشی سپرده شده است؟
ارزش‌های معماری همان‌هایی را که نام بردم و مهمتر همه آنها خیرمندی است که متاسفانه اکنون فراموش شده است

استاد گرامی به عنوان یک ایرانی از شما به خاطر تمام زحماتی که برای ایران عزیزمان کشیده اید  سپاسگزارم و در دل خویش می‌گویم کاش در ایران حلی های بسیاری داشتیم کسانی که همچون یک رزمنده برای سربلندی و سرافرازی سرزمیشان بدون چشم داشتی مبارزه می‌کنند و خیرمند هستند و دانه هایی را می‌کارند بدون آنکه بدانند چه کسانی زیر سایه آن درخت می نشینند.