مصاحبه با جناب تجریشی

حمید-تجریشی
حمید-تجریشی

جناب استاد تجریشی:

حمید (گل آبی) تجریشی

 متولد 1330 شمسی – در تهران

فارغ التحصیل رشته اقتصاد و علوم اجتماعی – پژوهشگر و نویسنده در حوزه های فلسفه و ادبیات عرفانی – پژوهشگر و کارشناس مسایل اجتماعی هنر موسیقی – سازنده ، نوازنده و مدرس سازسه تار – مدرس آواز اصیل ایران

تالیفات :

1- گذار به کوی عشق (پیرامون عشق و شباب و رندی حافظ)

2- مستی عشق (پیرامون معمای باده در شعر حافظ)

3- مطرب عشق (پژوهشی در فلسفه موسیقی آوازی ایران)

4- از دل نه از زبان (مجموعه مقالات عرفانی – فلسفی – هنری)

5- مرغ شباهنگ (یادنامه استاد آواز ایرانی محمود محمودی خوانساری)

6- از کشکول فکر و خیال (مجموعه مقالات عرفانی – فلسفی – هنری)

7- حدیث آرزومندی (برگزیده اشعار)

8- رویای مورک (داستان بلند)

9- دریغ (داستان های کوتاه و نوشته های پراکنده)

10- حکایت گنجشک و قناری (داستان بلند)

11- صادق هدایت – ملحدی با سلوک عارفانه

12- متاع بی خریدار (مجموعه اشعار)

13- موسیقی اصیل ایرانی هنر محمود عاشقان یا حرفه پر سود تاجران

14- امیر فتیر (رمان)

و…

فعالیت های فرهنگی – اجتماعی :

1- همکاری با شبکه آموزش (شبکه هفت) سیمای جمهوری اسلامی ایران پیرامون ارتباط  فلسفه و زندگی

2- همکاری با صدای جمهوری اسلامی ایران در برنامه نیستان (پیرامون وضعیت موسیقی در ایران)

3- همکاری و گفت و گو با مطبوعات جمهوری اسلامی پیرامون مسایل اجتماعی و هنری

4- گفت و گو با شبکه فرهنگ و شبکه جوان رادیو پیرامون مسایل عرفانی و دینی

5- مدرس فلسفه و متون عرفان اسلامی – آثار مولوی ، حافظ ، عطار نیشابوری – فلسفه زیبایی شناسی

و…

گفت و گو با جناب استاد تجریشی :

در ابتدا درباره اندیشگاه کاریز صحبت شد و سپس پیرامون آن پرسش هایی مطرح گردید .

– دیدگاه تان در باره تفکر و اندیشه به چه صورت است ؟

امتیاز اصلی انسان بر سایر موجودات مربوط به توانایی اندیشیدن اوست چرا که از نعمت عقل برخوردار است البته تمام انسان ها می اندیشند ولی منظور ما از اندیشه آن نوع تفکری است که مبتنی بر موازین منطقی و اصولی باشد نه افکار آلوده به انواع مغالطه و سفسطه ی غیر منطقی ، برای اندیشیدن هم موضوع مهم است و هم روش و متد ، برای درست اندیشیدن باید به علم منطق مجهز بود و به آن عمل کرد ، فلسفه با ایجاد پرسش های عالی و عمیق آدمی را پیرامون مسایل هستی به کاوش وا می دارد و منطق ابزار تجزیه و تحلیل درست آن مسایل است ، بدین ترتیب انسان از (( جهل مرکب )) به (( جهل بسیط )) می رسد و در راه خردورزی کمال می یابد .

– چه مطالبی می تواند امکان اندیشیدن ایجاد کند ؟

به طور کلی برای اندیشیدن به مطالعه زیاد نیاز داریم به ویژه متون ادبی ، عرفانی ، فلسفی ، اجتماعی و … ذهن ما را از مسایل مهم هستی و حیات اجتماعی آکنده می سازد ، متاسفانه سطح مطالعه در بین مردم ما روز به روز کاهش می یابد به طوری که تیراژ چاپ کتاب های ارزنده مدام پایین تر می رود ، سرگرم شدن مردم به جستجو در بازی های دنیای مجازی هم در این امر بی تاثیر نیست ، چشم اکثر مردم به جای کتاب به موبایل ها دوخته شده که بیش تر مملو از شایعات و مطالب زندگی روزمره اند البته رواج کتاب های صوتی کمی در تشویق مردم به مطالعه موثر افتاده ولی این نوع مطالعه نیز به لحاظ کیفی قابل مقایسه با مطالعه کتب نیست ، مجموعه این شرایط بیش از همیشه مردم ما را از اندیشیدن به مسایل مفید و تعالی بخش دور ساخته به طوری که اکثرا ذهن ایشان تاب تفکر در مسایل را ندارد و خیلی زود از اندیشیدن خسته می شوند ، نزول سطح اندیشه در یک جامعه به تدریج آن جامعه را دچار هبوط در ورطه ی عوام زدگی و گمراهی می سازد . مولانا می فرماید : ای برادر تو همه اندیشه ای … و منظورش این است که باید خردمندانه و اندیشمندانه زندگی کنی نه این که چون اطفال فقط به بازی سرگرم باشی و عمر به بطالت بگذرانی ولی متاسفانه فقط معدودی از ما به توصیه مولانا عمل می کنیم و اکثرا از خلوت و فراغت لازمه ی اندیشیدن بی بهره ایم .

– اندیشه زندگی ساز چه طور اندیشه ای است ؟

برای آموختن هر فنی یا هر دانشی نیاز به معلم و مربی هست و مردم این را قبول دارند به همین جهت است که برای آموختن هر کاری به معلمی رجوع می کنند اما کمتر کسی گمان دارد که درست زندگی کردن هم علمی دارد و معلمانی می خواهد لذا غالبا نیاز به چنین معلمانی را احساس نمی کنند به عبارت دیگر بر این باورند که شیوه ی درست زندگی کردن را می دانند و نیاز به معلم ندارند ، خوش بختانه فرهنگ ما ایرانیان عالی ترین معلمان زندگی آموز را به جامعه بشری تحویل داده آثار حکما ، عرفا ، متکلمان ، مفسران قرآن و باقی بزرگان ما سرشار از عالی ترین دروس زندگی ساز هستند ، طی تاریخ گذشته در بیش تر شهرهای این کشور مردان بزرگی چون سنایی ، عطار ، مولانا ، سعدی ، حافظ ، غزالی ، جامی ، نظامی و … برخاسته اند که آثارشان حاوی عالی ترین درس های زندگی خردمندانه است حتی در روستاهای کوچک ما نیز مردان بزرگی چون بایزید بسطامی ، ابوالحسن خرقانی ، علاءالدوله سمنانی و … به دنیا آمده اند که آثار شان توجه عالی ترین اندیشمندان دنیای امروز را به خود جلب کرده اما متاسفانه خودمان کمتر از تعالیم ایشان بهره یافته ایم .

– اگر کسی بخواهد از صفر شروع کند می بایست چه کاری انجام دهد ؟

همان طور که عرض کرده ام علاقه به مطالعه و همت کردن در تحمل رنج آموختن شرط اصلی آغاز این کار است بعد هم به دنبال مدرسان و مربیان لایق و کارآزموده بگردد تا در محضر ایشان به کسب معرفت بپردازد ، بدون مربی و پیر مرشد بعید به نظر می رسد که کسی بتواند راه به جایی ببرد البته به ندرت دیده شده که کسانی فقط به سعی و کوشش خودشان هم تا حدودی در راه کسب معرفت به موفقیت هایی دست یافته اند ولی چنان که عرفای بزرگ ما گفته اند بدون پیر درس آموز به مقصد و سرمنزل مطلوب نمی رسد .

– چرا نخواستید دیگران با شما و آثارتان بیش تر آشنا شوند و آثارتان در دسترس همگان باشد ؟

من می خواستم ولی امکانش را نداشتم به عللی که ذکرش موجب اطاله ی کلام می شود ناگذیر بودم آثارم را فقط با سرمایه خودم یا به کمک دوستانم با تیراژ بسیار کم چاپ کنم آن تعداد محدود را هم به کتاب فروشی ها ندادم یعنی به زحمت اش نمی ارزید و به فروش نمی رفت لاجرم به دوستانم و کسانی که می دانستم شاید مطالعه کنند می دادم چون این را هم به تجربه دریافته ام که به دلیل پایین بودن سطح مطالعه اکثر مردم ما حتی حتی کتاب هایی را که می خرند کاملا مطالعه نمی کنند به قول خودشان فقط (( تورق )) می کنند و کنار می گذارند به خصوص اگر مطالب کتاب کمی سنگین باشد و نیاز به آگاهی های خاصی داشته باشد ، مطلب دیگر هم این که اصولا به دنبال شهرت و قیل و قال نبودم خلوت و انزوا را بیش تر دوست دارم تا میان جمع بودن و کسب محبوبیت ، من بیش از سی سال در منزل خودم به طور رایگان متون عرفانی هم چون آثار سنایی ، عطار ، مولانا و حافظ و شاهنامه را به جوانان کشورم تدریس کردم و هنوز هم بدان کار مشغولم ، اساسا کار تدریس برای من هیچ گاه جنبه ی شغلی نداشته بلکه بیش تر عشق و علاقه فطری ام به آموختن و آموزاندن بوده .

– فرمودید این سال ها به تدریس به عنوان شغل نگاه نکردید می توانم بپرسم از چه طریق زندگی را می گذراندید ؟

برای امرار معاش موسیقی تدریس می کردم ، کارگاه نجاری داشتم که در آن تار و سه تار می ساختم و از این طریق با درآمد کم زندگی ام را در کمال قناعت می گذراندم .

– چه چیزی شما را به این شیوه زندگی متمایل می کرد ؟

عشق به مطالعه و آموختن ، داشتن روحیه ی کنجکاو و جستجوگر برای فهم حقایق هستی و حیات اجتماعی بشر ، به طور ذاتی و سرشتی از تامل و تفکر در مسایل لذت می بردم ، در سال 1354 که از دانشگاه فارغ التحصیل شدم در پایتخت می توانستم شغل های آتیه دار و موجد رفاه داشته باشم اما از آن گذشتم و رفتم در یکی از بخش های کوچک و تقریبا روستایی کشور دبیر دروس اقتصاد و جامعه شناسی شدم ، زندگی متفاوت و خلاف عرف کاری سخت است ولی عشق و علاقه آن سختی ها را قابل تحمل می کند ، از 18 سالگی شعر سروده ام و با موسیقی زندگی کرده ام این ها زندگی مرا سرشار از معنویت و لطافت می کردند ، احساس می کنم تنها اوقاتی را که به آموختن و تدریس اشتغال داشته ام زندگی ام مفید بوده به همین جهت تا زنده ام و توانش را داشته باشم از این کار دست بر نمی دارم .

– آیا دانشگاه را فضایی برای اندیشیدن می دانید ؟

البته باید دانشگاه چنین فضایی باشد اما به عقیده بنده در دانشگاه های ما بیش تر سواد و اطلاعات مبادله می شود و نه تفکر و اندیشه ، اگر توجه نمایید بیش تر عرفای نامدار ما از تحصیلات مدرسه ای بهره نداشته اند حتی انبیاءالهی از سواد خواندن و نوشتن بی بهره بوده اند این ها به قول معروف امی بوده اند ولی در کمال تعجب می بینیم که همین مدرسه نرفته ها طی قرن های طولانی با تفکرات عالی خود راهنمای بزرگ ترین دانشمندان و توده های مردم در طریق سعادت و رستگاری بوده اند ، آیا همین واقعیت بهترین دلیل بر تفوق اندیشه و تفکر نسبت به سواد و کسب معلومات و محفوظات نیست ؟ امروزه افتخار نامدارترین دانش آموختگان دانشگاه های جهان این است که به تحقیق در آثار و احوال عارفان روشن ضمیر ما اشتغال دارند عارفانی مثل شیخ روزبهان بقلی شیرازی که هانری کربن ( به عنوان یکی از صدرنشینان دانشگاه سوربن ) کوشیده است او را به دنیای متمدن غرب معرفی کند .

– در طی این سال ها شاگردی مثل خودتان داشته اید ؟

البته شاگردانم همه از هر جهت بهتر از من بوده اند اما به لحاظ شیوه ی زندگی و تحمل رنج تحقیق مثل من نبوده اند شاید حق داشته اند به قول معروف هرکسی را بهر کاری ساخته اند ولی همین که سال ها به کلاس های من آمدند و شنیدند و آموختند ایشان را در نظرم واجد احترام و ارزش بسیار می سازد ، اکثر آنها در تمام ساعات شبانه روز حتی ساعت 6 صبح و 11 شب هم به کلاس های من آمده اند و این خود نشان دهنده ی عشق آنها به آموختن است .

– خسته نشده اید ؟

هرگز . من هنوز هم با همان شور و شوق 40 سال پیش سر کلاس می روم و همان طور مجدانه تدریس می کنم .

– از این که کارهای تان به اندازه تلاشی که داشتید سختی هایی که متحمل شدید اثر خودشان را نشان نداده اند ناراحت نیستید ؟

خیر . من همیشه یک بیت شعر مولانا را سرمشق زندگی ام قرار داده ام که می فرماید :

 دوست دارد دوست این آشفتگی  کوشش بیهوده به از خفتگی

به عبارت دیگر در تمام عمر با امیدی در نهایت نا امیدی تلاش کرده ام و به قول شمس تبریزی یقین داشته ام که سخنم اگر چه پس از هزار سال به دست آن کس می رسد که من می خواهم .

  – امیدوارم زودتر از هزار سال شاهد این امر باشیم ، بسیار سپاسگزارم از این که وقت تان را در اختیارم قرار دادید .

در جریان هم صحبتی با جناب تجریشی ایشان را فردی بسیار وارسته و متواضع یافتم انسانی شریف که نه در پی نام بلکه در پی نشانی از حقیقت بوده اند باشد که راه شان پر رهرو باشد …